اهمیت نمودارهای بلند مدت


برای آشنایی بیشتر با این اصطلاح، می توانید مقاله آشنایی با تایم فریم ها در پرایس اکشن RTM را مطالعه کنید.

میانگین متحرک چیست؟ کاربرد، تنظیمات و آموزش Moving average

اندیکاتورهایی مانند میانگین متحرک جزو ابزارهای تحلیل تکنیکال هستند. اندیکاتور به معنای شاخص یا نشانگر است و در واقع به شما وضعیت یک چیز را نشان می‌دهد. پس در بازارهای معاملاتی کار اندیکاتور میانگین متحرک این است که به شما در تحلیل وضعیت بازار و تصمیم‌گیری در معامله کمک کند. چون از تحلیل تکنیکال در تمامی بازارها مانند فارکس، سهام و کریپتو یا ارز دیجیتال استفاده می‌شود، اندیکاتورهایی مانند میانگین متحرک در تمام این بازارها برای شما مفید هستند.

میانگین متحرک جزو اساسی‌ترین اندیکاتورها است و در واقع بسیاری اندیکاتورهای محبوب و کاربردی در فرمول خود از میانگین متحرک استفاده می‌کنند. البته این اندیکاتور بیش از یک نوع دارد که در این مقاله به ترتیب با آنها آشنا می‌شوید و یاد می‌گیرید که از هر یک چگونه و در چه شرایطی می‌توان استفاده کرد.

👈👈👈برای دیدن برخی از بهترین اندیکاتورها و کاربردی‌ترین آنها بخوانید: بهترین اندیکاتور

در پاسخ به این سوال که اندیکاتور میانگین متحرک چیست؟ باید گفت میانگین متحرک یک شاخص فنی است که سرمایه گذاران و معامله گران برای تعیین جهت روند اوراق بهادار از آن استفاده می کنند. با جمع کردن تمام نقاط داده در یک دوره خاص و تقسیم مجموع بر تعداد دوره های زمانی محاسبه می شود.

ویدئو آموزش میانگین متحرک

برای یادگیری نحوه ترسیم، تنظیم و سیگنال‌گرفتن از اندیکاتور میانگین متحرک این فیلم آموزشی می‌تواند برای شما مفید باشد.

انواع میانگین متحرک

در کل میانگین متحرک دو نوع اصلی دارد که با یکدیگر از نظر شیوه محاسبه و کاربرد تفاوت‌های مهمی دارند.

میانگین متحرک ساده یا SMA

ساده‌ترین نوع میانگین متحرک «میانگین متحرک ساده» یا SMA است. برای محاسبه این نوع میانگین کافی است مثلا قیمت‌های پایانی چند دوره را با یکدیگر جمع کرده و حاصل را بر تعداد دوره‌ها تقسیم کنید. مثلا برای به دست آوردن میانگین متحرک ساده ۵ دوره کافی است قیمت‌های پایانی آن ۵ دوره را با یکدیگر جمع کنید و سپس بر ۵ تقسیم کنید:

تعداد دوره‌ها / جمع قیمت پایانی دوره‌ها = میانگین متحرک ساده

میانگین متحرک نمایی یا EMA

ویژگی میانگین متحرک ساده یا SMA‌ این است که برایش فرقی نمی‌کند قیمتی مربوط به امروز است یا مربوط به چند روز پیش و در واقع برای همه آنها به یک اندازه اهمیت قائل است (به همه وزن یکسان می‌دهد). اما گاهی اوقات شما نیاز دارید که به آخرین تغییرات پرایس اکشن یا رفتار قیمت اهمیت بیشتری بدهید. برای این مواقع از اندیکاتور «میانگین متحرک نمایی» یا EMA استفاده می‌کنیم.

البته میانگین متحرک نمایی دو نوع فرعی نیز دارد:

میانگین متحرک تعدیلی یا smoothed

نوعی میانگین نمایی است که بر اساس فرمول آن محاسبه می‌شود اما در مقایسه با EMA اصلی به قیمت‌های اخیر وزن کمتری می‌دهد (تاثیر آنها را کمتر می‌کند) و از این رو نوسانات آن نرم‌تر است.

میانگین متحرک خطی وزنی یا linear weighted

نوعی میانگین نمایی که در مقایسه با EMA اصلی، به قیمت‌های اخیر وزن بیشتری می‌دهد (تاثیر آنها را بیشتر می‌کند).

معادله میانگین متحرک

ویژگی اصلی اهمیت نمودارهای بلند مدت میانگین متحرک نمایی این است که در فرمول خود به آخرین تغییرات قیمت وزن بیشتری می‌دهد و منحنی اندیکاتور را با تاثیر بیشتری از آنها رسم می‌کند. برای این کار در فرمول خود از یک عامل تعدیل‌گر یا Smoothening استفاده می‌کند. هر چه این عامل بیشتر باشد، تغییرات اخیر قیمت اثر بیشتری روی اندیکاتور می‌گذارند. فرمول یا معادل میانگین متحرک به شرح زیر است:

EWMA(t) = a * x(t) + (1-a) * EWMA(t-1)

EWMA(t) = میانگین متحرک در زمان t
a = درجه اختلاط مقدار پارامتر بین 0 و 1
x(t) = مقدار سیگنال x در زمان t

تنظیمات اندیکاتور میانگین متحرک در متاتریدر

چون متاتریدر متداول‌ترین پلتفرم مورد استفاده معامله‌گران است و اکثر بروکرهای مختلف از آن پشتیبانی می‌کنند در اینجا به شما نحوه رسم کردن و تنظیم اندیکاتور میانگین متحرک در متاتریدر را آموزش می‌دهیم. البته این اندیکاتور در دیگر پلتفرم‌های معاملاتی مانند تریدینگ ویو نیز قابل دسترسی است و اصول رسم و تنظیمات آن فرق مهمی با متاتریدر ندارد.

ابتدا از این مسیر اندیکاتور را انتخاب کنید:

Insert > Indicators > Trend > Moving Average

رسم میانگین متحرک در متاتریدر

در پنجره‌ بعدی می‌توانید پارامترها و سطوح اندیکاتور را تعیین کنید.

در قسمت period می‌توانید دوره اندیکاتور را تعیین کنید. مثلا اگر تایم فریم یا همان بازه زمانی شما روزانه باشد، عدد ۱۰۰ به معنای این است که میانگین برای ۱۰۰ روز محاسبه می‌شود.

در قسمت shift می‌توانید میانگین را به تعداد دوره‌های دلخواه به جلو یا عقب جابجا کنید. مثلا اگر در period رقم ۱۰۰ و در shift رقم 5۰- را وارد کنید، اندیکاتور 5۰ دوره به عقب می‌رود.

در قسمت Method برای رسم میانگین متحرک ساده گزینه SMA یا برای میانگین متحرک نمایی گزینه EMA را انتخاب کنید.

در قسمت apply to می‌توانید تعیین کنید که اندیکاتور بر اساس کدام قیمت محاسبه شود. مثلا اگر close را انتخاب کنید بر اساس قیمت پایانی یا همان قیمت بسته شدن معاملات در هر دوره محاسبه می‌شود. در کل قیمت پایانی متداول‌ترین قیمتی است که در محاسبه اندیکاتورها استفاده می‌شود.

در قسمت style می‌توانید شکل و ضخامت خط اندیکاتور و همچنین رنگ آنرا تعیین کنید.

تنظیمات میانگین متحرک در متاتریدر

پس از این مراحل نمودار به صورت زیر ترسیم می‌شود.

رسم میانگین متحرک در متاتریدر

آموزش اندیکاتور میانگین متحرک

از میانگین متحرک به چندین صورت می‌توان در تحلیل تکنیکال استفاده کرد. می‌توان از دو یا چند میانگین متحرک برای سیگنال‌گیری استفاده کرد. همچنین می‌توان از آن برای فیلتر کردن سیگنال‌ها استفاده نمود.

بسیاری از اندیکاتورها مانند ویلیامز الیگیتور، باندهای بولینگر، مک دی و غیره با استفاده از میانگین متحرک ساخته می‌شوند. در ادامه این کاربردها را توضیح خواهیم داد.

یکی از روش‌های متداول سیگنال‌گیری با میانگین متحرک رسم چندین میانگین روی نمودار و سپس استفاده از تقاطع آنها است.

میانگین متحرک در اندیکاتور الیگیتور

مثلا به تصویر زیر نگاه کنید. در اینجا اندیکاتور ویلیامز الیگیتور رسم شده است که با سه میانگین متحرک تعدیلی یا smoothed ایجاد می‌شود: میانگین‌های ۵، ۸ و ۱۳ دوره‌ای.

هر زمان که میانگین ۵ دوره‌ای میانگین‌های دیگر را قطع کند و از آنها بالاتر برود به عنوان سیگنال خرید تعبیر می‌شود. بدین سبب که میانگین ۵ دوره‌ای حساسیت بیشتری به تغییرات پرایس اکشن دارد و اگر از دو میانگین دیگر بالاتر باشد به معنای روند صعودی است.

👈👈👈 برای آشنایی کامل با اندیکاتور الیگیتور این مقاله را بخوانید: اندیکاتور الیگیتور

میانگین متحرک در اندیکاتور ویلیامز الیگیتور

میانگین متحرک در باندهای بولینگر

اندیکاتور دیگری که از میانگین متحرک استفاده می‌کند باندهای بولینگر است. در این اندیکاتور یک میانگین متحرک در وسط و دو خط دیگر بر اساس انحراف معیار از آن رسم می‌شوند. هر زمان که پرایس اکشن به خط یا باند بالایی نزدیک‌تر شود اینگونه تعبیر می‌شود که به نقطه اشباع خرید رسیده است و زمانی که به باند پایین نزدیک شود به معنای رسیدن به نقطه اشباع فروش است. در تصویر زیر نمونه‌ای از این اندیکاتور را مشاهده می‌کنید.

👈👈👈 برای آشنایی کامل‌تر با باندهای اهمیت نمودارهای بلند مدت بولینگر این مطلب را بخوانید: اندیکاتور بولینگر باند

میانگین متحرک در اندیکاتور باندهای بولینگر

روبان میانگین متحرک

یکی از روش‌های استفاده از میانگین متحرک، روبان میانگین است. در این روش شما تعداد زیادی میانگین متحرک را روی نمودار ترسیم می‌کنید به صورتی که منطقه بین آنها مانند روبان در نظر بگیرید. در تصاویر زیر دو نمونه از روبان میانگین متحرک را مشاهده می‌کنید.

روبان میانگین متحرک

در نمودار بالا نقاط نارنجی سیگنال فروش و نقاط آبی سیگنال خرید هستند. هر زمان که میانگین کوتاه‌مدت بالاتر از بلندمدت باشد روبان آبی و هر وقت که از آن پایینتر باشد، روبان نارنجی می‌شود.

روبان میانگین

در نمودار بالا نیز به همین صورت است و رنگ سبز روبان به معنای سیگنال روند صعودی و رنگ قرمز سیگنال روند نزولی است.

👈👈👈 برای اطلاعات کامل‌تر درباره روبان میانگین این مقاله را بخوانید: اندیکاتور ma

میانگین متحرک ۵۰ روزه، ۱۰۰ روزه و ۲۰۰ روزه چه اهمیتی دارد؟

میانگین‌های متحرک بلندمدت در تشخیص روند و سیگنال‌گیری استفاده می‌شوند. متداول‌ترین این میانگین‌ها مربوط به میانگین متحرک ۵۰ روزه ، میانگین متحرک ۱۰۰ روزه و میانگین متحرک ۲۰۰ روزه هستند. اگر تایم‌فریم یا بازه زمانی نمودار روزانه باشد یعنی میانگین ۵۰ روزه، ۱۰۰ روزه یا ۲۰۰ روزه، و اگر مثلا تایم‌فریم ساعتی باشد میانگین‌های ۵۰ ساعته، ۱۰۰ ساعته و ۲۰۰ ساعته است. معمولا از این میانگین‌ها برای معامله طبق روند استفاده می‌کنند، یعنی این که اگر روند صعودی باشد سیگنال‌های خرید و اگر روند نزولی باشد سیگنال‌های فروش را جدی می‌گیرند. در پایین با این کاربرد بیشتر آشنا می‌شوید.

استفاده از میانگین متحرک برای معامله طبق روند

یکی دیگر از کاربردهای میانگین متحرک این است که از آن برای فیلتر کردن سیگنال‌های دیگر اندیکاتورها استفاده کنیم. برای این کار معمولا میانگین متحرک را برای دورانی نسبتا بلند (۵۰ دوره‌ای یا طولانی‌تر) ترسیم می‌کنند. سپس زمانی که پرایس اکشن از میانگین بالاتر باشد سیگنال‌های خرید را قبول می‌کنند و زمانی که پرایس اکشن پایینتر از اندیکاتور باشد سیگنال‌های فروش را قبول می‌کنند.

مثلا در تصویر پایین اندیکاتور مک دی در پایین و میانگین متحرک نمایی ۵۰ روزه روی نمودار رسم شده است. طبق این استراتژی فقط زمانی باید سیگنال‌های خرید مک‌دی را جدی گرفت که پرایس اکشن از میانگین متحرک بالاتر باشد.

معامله با روند در میانگین متحرک

به طور کلی مثلا زمانی که پرایس اکشن نموداری از میانگین‌های بلندمدت مانند ۵۰، ۱۰۰ یا ۲۰۰ روزه بالاتر برود می‌توان آنرا سیگنال روند صعودی دانست.

توجه: ایراد مهم این رویکرد این است که شما نمی‌توانید از حرکات صعودی قیمت زمانی که پرایس اکشن در زیر میانگین قرار دارد استفاده کنید. اما در کل می‌توان از این میانگین‌های بلندمدت برای فیلتر کردن سیگنال‌ها و معامله در راستای روند غالب بلندمدت استفاده کرد.

جمع‌بندی

در این مطلب با اندیکاتور میانگین متحرک آشنا شدید، دانستید که چگونه محاسبه می‌شود و کاربرد آن در تحلیل تکنیکال به چه صورت است. همچنین متوجه شدید که چگونه می‌توان از میانگین متحرک بلندمدت (مثلا میانگین‌های ۵۰ روزه، ۱۰۰ روزه و ۲۰۰ روزه) برای معامله در جهت روند استفاده کرد. بسیاری معامله‌گران اعتقاد دارند که روند دوست آنهاست. استفاده از میانگین متحرک برای افرادی که چنین استراتژی را دنبال می‌کنند ضروری است.

میانگین متحرک خود می‌تواند برای سیگنال‌گیری استفاده شود (مانند اندیکاتورهای روبان میانگین متحرک که توضیح داده شد) ولی مهم‌تر این که این اندیکاتور پایه و اساس محاسبه بسیاری اندیکاتورهای محبوب دیگر است. باندهای بولینگر، مک دی، و الیگیتور چند مورد از محبوب‌ترین این اندیکاتورها هستند.

انتخاب و اهمیت تایم فریم در تحلیل تکنیکال

اگر مباحث آموزشی تحلیل تکنیکال را دنبال کرده باشید، حتما تا بحال عبارت تایم فریم را نیز شنیده اید. تایم فریم در تحلیل تکنیکال اهدیت زیادی دارد. تایم فریم یا قاب زمانی از جمله مفاهیم پایه ای در تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی است. در این مقاله قصد داریم با تایم فریم و انتخاب مناسب و اهمیت تایم فریم در تحلیل تکنیکال آشنا شویم.

انتخاب و اهمیت تایم فریم در تحلیل تکنیکال

تایم فریم چیست؟

تایم فریم درواقع این نکته را ذکر می کند که هر قسمت در نمودار، یک فریم زمانی را بیان می کند. مثلا در نمودار با تایم فریم ماهانه، هر نقطه یا میله ای روی نمودار، نشان دهنده یک ماه است یا در نمودار دارای تایم فریم هفتگی، هر نقطه یا میله ای روی نمودار، نشان دهنده یک هفته است.

تمام معامله گران و تریدرها در بازارهای مالی قبل از هر اقدامی، تایم فریمی که می خواهند بررسی های خود را داشته باشند را باید مشخص کنند. این تایم فریم باید دارای ابتدا و انتهای مشخصی باشند. پس تایم فریم یکی از نیازهای ضروری است که تحلیلگر و تریدر برای بررسی و تحلیل رفتار بازار باید آن را بدرستی انتخاب کند.

در تحلیل بنیادی معمولا تحلیلگر تایم فریم های بلندمدت را انتخاب می کند و معمولا تایم فریم چندماهه یا یکساله انتخاب می شود. اما تایم فریم در تحلیل تکنیکال، بصورت تمام تایم فریمها به کار می رود. به کمک نرم افزارهایی مانند متاتریدر، تایم فریم های مورداستفاده از ۱ دقیقه تا دقایق بیشتر، قابل تنظیم هستند.

انواع مختلف تایم فریم

تحلیلگر می تواند تایم فریم در تحلیل تکنیکال را با استفاده از نرم افزار متاتریدر انتخاب کنید. تایم فریم های زیر در تحلیل تکنیکال بیشتر استفاده می شوند:

  • یک دقیقه یا M1 (تغییرات قیمت درمدت ۱ دقیقه)
  • 5 دقیقه یا M5 (تغییرات قیمت درمدت 5 دقیقه)
  • 15 دقیقه یا M15 (تغییرات قیمت درمدت 15 دقیقه)
  • 30 دقیقه یا M30 (تغییرات قیمت درمدت 30 دقیقه)
  • 1 ساعت یا H1 (تغییرات قیمت درمدت ۱ ساعت)
  • 4 ساعت یا H4 (تغییرات قیمت درمدت 4 ساعت)
  • یک روز یا D1 (تغییرات قیمت درمدت ۱ روز)
  • و غیره.

انتخاب تایم فریم مناسب

هنگام انتخاب تایم فریم در تحلیل تکنیکال برای معاملات خود، زمان اختصاص یافته به معاملات شما اهمیت زیادی دارد. اگر مشغلات کاری زیادی دارید، بهتر است از نمودارهای ۱ ساعته یا ۴ ساعته استفاده کنید و البته نمودارهای روزانه نیز مناسب شما است. اما اگر زمان آزادتری دارید می توانید بر روی تایم فریم های ۳۰ دقیقه یا ۱۵ دقیقه ای تمرکز کنید.

انتخاب و اهمیت تایم فریم در تحلیل تکنیکال

در معامله گری به اندازه کافی با استرس مواجه هستید، پس تلاش کنید تایم فریم مناسبی انتخاب کنید تا از این بابت تحت فشار نباشید. باید تایم فریمی را انتخاب کنید که فرصت مناسبی برای تحلیل داشته باشید. تایم فریم شما باید با شخصیت و زمان شما مطابقت داشته باشد.

میزان سرمایه شما نیز یکی دیگر از عوامل موثر بر انتخاب تایم فریم مناسب است. اگر دارای سرمایه اندک هستید و نمی توانید حد ضرر بزرگ برای آن درنظر بگیرید پس باید تایم فریم های کوچکتر را انتخاب کنید. هدف و حد سودهای بزرگتر، نیازمند تایم فریم های بزرگتر نیز هستند، پس باید حساب شما قدرت ایستادگی درمقابل نوسانات بازار را داشته باشد.

بهترین تایم فریم معاملاتی برای ارزدیجیتال

بهترین تایم فریم معاملاتی برای ارزدیجیتال

منظور از سرمایه گذاری، مدیریت ریسک و به حداکثر رساندن سود است. در چند دهه گذشته، سرمایه گذاران ریسک گریز از انتخاب دارایی هایی مانند سپرده های ثابت، طلا و حتی املاک برای سود مطمئن استفاده می کردند. اما دارایی‌هایی با ریسک‌های بالاتر که شامل سهام، اوراق مشتقه و سایر وجوه مدیریت‌شده است، در انحصار برخی از سرمایه‌گذاران درجه یک که ابزار و دانش دسترسی به چنین بازارهایی را دارند، باقی مانده است. اصلی ترین نکته ای که باید سرمایه گذاران برای ورود به معامله در نظر بگیرند، تایم فریم معاملاتی است. برای آشنایی با این اصطلاح تا انتهای مقاله با ما همراه باشید.

تایم فریم چیست؟

تایم فریم چیست

منظور از تایم فریم در واقع زمانی است که هر نمودار، یک فریم زمانی را نشان می دهد. به عنوان مثال در یک نمودار با تایم فریم ماهانه، هر نقطه نشان دهنده یک ماه بوده و یا اینکه در نمودار هفتگی، هر نقطه نشان دهنده یک تایم فریم هفتگی است. تایم فریم معاملاتی در بازارهای مالی اهمیت بالایی داشته و تریدرها قبل از انجام هر معامله، باید تایم فریم معاملاتی خود را مشخص کنند. برای تعیین تایم فریم معاملاتی باید ابتدا و انتهای معامله را مشخص کرد و در تعیین تایم فریم معاملاتی باید نهایت دقت را داشت. معامله گران در تحلیل بنیادی، از تایم فریم های معاملاتی بلند مدت چند ماهه و یک ساله استفاده می کنند. در صورتی که تایم فریم های معاملاتی تحلیل تکنیکال، تمام تایم فریم را در نظر می گیرند. برای تعیین تایم فریم ها از نرم افزارهایی همچون متاتریدر که به صورت یک دقیقه ای تا دقایق بیشتر است، قابل استفاده خواهد بود.

معرفی انواع تایم فریم معاملاتی

همانطور که گفته شد، یک تریدر می تواند از نرم افزار متاتریدر برای تعیین تایم فریم معاملاتی استفاده کند. در صورتی تایم فریم هایی که در تحلیل تکنیکال مورد استفاده قرار می گیرد شامل موارد زیر است:

  • تغییرات قیمت 1 دقیقه یا M1
  • تغییرات قیمت 5 دقیقه یا M5
  • تغییرات قیمت 30 دقیقه یا M30
  • تغییرات قیمت 1 ساعت یا H1
  • تغییرات قیمت 4 ساعت یا H4
  • تغییرات قیمت 1 روز یا D1

تقسیم بندی دیگر از تایم فریم معاملاتی

  • تایم فریم بلند مدت
  • تایم فریم میان مدت
  • تایم فریم کوتاه مدت

تایم فریم بلند مدت

تایم فریم بلند مدت، بهترین تایم فریمی است که از آن برای تحلیل در بازارهای ارز دیجیتال استفاده می شود و می توان از تایم فریم بلند مدت و ادامه آن به سمت بازه های جزئی تر تایم فریم، تحلیل های دقیق تری انجام داد. منتها در تایم فریم بلند مدت، روند غالب شناسایی می شود و نباید معاملات در این روند اجرایی شوند اما باید معاملات انجام شده هم مسیر با روند شناسایی شده در این بازه زمانی انجام شود. البته این بدان معنا نیست که معاملات خلاف روند نمی توانند انجام شوند بلکه بدان معناست که که احتمال موفقیت کمتر و حد سود پایین تری نسبت به زمانی که هم جهت با روند کلی باشد، دارد.

تایم فریم میان مدت

در تایم فریم میان مدت، حرکات کوچکتر در روند بزرگتر قرار دارد. این تایم فریم انطباق پذیرترین اهمیت نمودارهای بلند مدت تایم فریمی است که در بازارهای مالی وجود دارد. چرا که هر دو حالت کوتاه مدت و بلند مدت در این سطح قابل لمس است. همان طور که گفته شد، میزان مورد انتظار باز نگه داشتن یک معامله، باید با تایم فریم مرکزی درون بازه تایم فریم ها مشخص کند. در اصل این سطح زمانی بیشتری نمودار استفاده شده برای برنامه ریزی معاملاتی در زمانی است که معامله باز بوده و قیمت به حد سود و یا حد ضرر نزدیک می شود.

تایم فریم کوتاه مدت

بیشترین بازه معاملاتی در تایم فریم کوتاه مدت انجام می شود، چرا که نوسانات کوچکتر در حرکت قیمت واضح تر می شود. معامله گر می تواند نقاط ورود جذاب برای معامله ای هم جهت با مسیر از پیش تعیین شده در نمودارهای بازه های زمانی را مشخص کند.

شرایط تایم فریم معاملاتی استاندارد

شرایط تایم فریم معاملاتی استاندارد

با ترکیب هر سه تایم فریم برای ارزیابی یک دارایی، معامله گر می تواند به سادگی احتمال موفقیت درون یک معامله را بیشتر کند. تحلیل از بالا به سمت پایین باعث اهمیت نمودارهای بلند مدت می شود که فرد تشویق به انجام معامله در بازار شود. با تعیین تایم فریم استاندارد، ریسک ناشی از معامله به حداقل ممکن خواهد رسید. با اعمال تایم فریم استاندارد در معاملات، می توان به صورت دقیق حد ضرر و حد سود را مشخص کرد. از دیگر مزایایی که می توان برای تحلیل چند تایم فریم معاملاتی بیان کرد، توانایی شناسایی روند بازار است.

برای آشنایی بیشتر با این اصطلاح، می توانید مقاله آشنایی با تایم فریم ها در پرایس اکشن RTM را مطالعه کنید.

اهمیت تایم فریم معاملاتی در تحلیل تکنیکال

از آنجایی که معامله گری در بازارهای مالی، همراه با استرس است، پس از انتخاب تایم فریم مناسب تاثیر بسیار مثبتی در کنترل شرایط استرس بازار دارد. دو عامل شخصیت و زمان تاثیر بسیار مهمی در انتخاب تایم فریم دارد. کدام تایم فریم را می توان به عنوان تایم فریم اصلی انتخاب کرد؟

از آنجایی که اغلب معامله گران مبتدی، تایم فریم مناسب شخصیت خود را انتخاب نمی کنند و اغلب از تایم فریم های کوتاه مدت برای فعالیت خود استفاده می کنند، سرخورده می شوند. برخی از معامله گران نیز، با نمودار های ساعتی، سازگار بهتری دارند. البته این نکته را در نظر داشته باشید که سیگنال های معاملاتی کمتری در این تایم فریم ها وجود دارد اما زمان بیشتری برای تحلیل بازار خواهید داشت.

انتخاب زمان تایم فریم، کاملا با ویژگی های شخصیتی فرد رابطه دارد، ممکن است فردی با تایم فریم یک ساعته و فرد دیگری با تایم فریم یک روزه معامله کند اما واقعا چه تایم فریمی برای برای معامله هر فردی مناسب است؟ پاسخ مربوط به شخصیت فرد است. اینکه آدم صبور یا عجولی هستید یا اینکه در طی یک روز معامله انجام دهید، حال روحی بهتری خواهید داشت یا خیر؟ همه این موارد در انتخاب تایم فریم معاملاتی موثر است.

تحلیل بازار با چند تایم فریم

استفاده از تحلیل چند تایم فریم، زمانی امکان پذیر است که برمبنای بررسی ارزش یک دارایی در چند بازه زمانی مختلف انجام می شود. هیچ محدودیتی برای انتخاب تعداد و یا نوع تایم فریم ها وجود ندارد اما برای این نوع تحلیل، اصولی را باید رعایت کرد که در ادامه به بررسی آن می پردازیم.

بهتر است از 3 تایم فریم معاملاتی استفاده کنید که دید بهتری در بازار به شما می دهد. در صورتی که تعداد کمتری برای تحلیل استفاده کنید، موجب از دست دادن میزان قابل توجهی از اطلاعات خواهد شد و در مقابل انتخاب تعداد بیشتر، ممکن است موجب تحلیل های مازاد شود.

قانون 4 چیست؟

قانون 4 در تایم فریم معاملاتی

در زمان انتخاب 3 بازه زمانی، استفاده از یک استراتژی مانند «قانون 4» می تواند موثر باشد. منظور از قانون 4، این است که در ابتدا باید یک بازه زمانی متوسط مشخص شود و این بازه می تواند نشان دهنده میزان نگهداشتن یک معامله به صورت متوسط باشد. بعد از این مرحله باید یک تایم فریم کوچکتر انتخاب شود. برای انتخاب این تایم فریم باید حداقل یک چهارم بازه زمانی متوسط را در نظر گرفت. تایم فریم بلند مدت نیز باید حداقل چهار برابر تایم فریم میانی باشد. پس انتخاب تایم فریم های معاملاتی در زمان انتخاب سه طیف زمانی بسیار مهم است.

بنابراین یک معامله گر بلندمدت با معاملاتی با عمر چندین ماه، استفاده بسیار کمی برای ترکیب نمودارهای 15 دقیقه ای، 60 دقیقه ای و در نهایت 240 دقیقه ای خواهد داشت. به صورت معمول یک معامله گر به صورت روزانه که عمر معاملات انتخابی خود چند ساعته و در موارد نادر بیش از یک روز است، استفاده چندانی از ترکیب نمودارهای روزانه، هفتگی و ماهیانه نخواهد داشت. این بدان معناست که معامله گر بلند مدت، از نمودارهای 4 ساعته استفاده نمی کند و معامله گرهای کوتاه مدت نیز از نمودارهای روزانه منفعتی نخواهند برد اما همه این موارد باید در نقاط نهایی تحلیل مورد استفاده قرار داد و نباید با کل تایم فریم درگیر شد.

آشنایی با گپ یا شکاف قیمتی در تحلیل تکنیکال

حتماً تا کنون برای معامله‌گران و سرمایه‌گذارانی که به علم تکنیکال علاقه‌مند هستند و با کمک نمودارها به تحلیل و پیش‌بینی قیمت می‌پردازند، پیش آمده که روی نمودارهای سهام مختلف، به نقاطی از نمودار برخورد کرده باشند که خالی بوده و کندلی نداشته است. احتمالاً اکنون این سوال در ذهنتان نقش می‌بندد که خب این نقاط چه هستند و چرا به این شکل می باشند؟ به چنین نقاطی در نمودار «گپ» یا «شکاف قیمتی» می‌گویند. نکته‌ی جالب اینکه حتی اگر شما آگاهی چندانی از تحلیل بنیادی و تکنیکال نداشته باشید، با استفاده از این مفهوم کاربردی و یا برخی مفاهیم روانشناسی مهم دیگر می‌توانید به بررسی نمودار قیمتی سهام بپردازید. با این مقاله از سری مقالات آموزش بورس در چراغ همراه باشید تا راجع به گپ یا شکاف قیمتی در تحلیل تکنیکال اطلاعات بیشتری کسب نمایید.

گپ یا شکاف قیمتی در تحلیل تکنیکال چیست؟

گپ یا شکاف قیمتی در تحلیل تکنیکال چیست

گپ یا شکاف قیمتی در تحلیل تکنیکال

گپ یا شکاف قیمتی در تحلیل تکنیکال زمانی اتفاق می‌افتد که یک کَندِل در یک قیمت مشخص بسته می‌شود. (مقاله آشنایی با مفهوم کندل در بورس و تحلیل تکنیکال را مطالعه نمایید.) سپس قیمت پرش می‌کند و روز بعد در یک ناحیه‌ی دیگر باز می‌شود. در فاصله‌ی گپ، عموماً هیچ معامله‌ای توسط معامله‌گران صورت نمی‌گیرد و عرضه و تقاضا در نقطه انتهای گپ برای ارائه‌ی قیمت جدید به توازن خواهد رسید. در واقع، این شکاف‌های قیمتی مناطق مهمی از روند را نشان می‌دهند که به کمک آن‌ها می‌توانیم نقاط ورود و خروج را بهتر تشخیص دهیم. معمولاً این نقاط بر روی نمودارهای کوتاه‌مدت روزانه یا ساعتی مشهودتر از نمودارهای بلندمدت هفتگی و ماهانه می‌باشند. اما چنانچه یک گپ در نمودارهای بلندمدت ظاهر شود، اهمیت بیشتری خواهد داشت. شکاف‌های قیمتی یا به تعبیر ژاپنی‌ها (پنجره)، از مهم‌ترین مفاهیم در تحلیل تکنیکال به حساب می‌آیند. به عنوان یک معامله‌گر باید از شکاف قیمتی و کاربردهای آن‌ها اطلاعات کافی داشته باشید.

جهت کسب اطلاعات بیشتر راجع به شکاف قیمتی در تحلیل تکنیکال می‌توانید در دوره‌ آموزش بورس که تمام مفاهیم بورسی از پایه تا پیشرفته به بهترین شکل ممکن از زبان بهترین اساتید آموزشی در آن آموزش داده شده است، شرکت نمایید.

دلایل ایجاد شکاف قیمتی در تحلیل تکنیکال

دلایل زیادی باعث به وجود آمدن شکاف قیمتی در تحلیل تکنیکال می‌شوند. از جمله این عوامل می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • بهم خوردن عرضه و تقاضا
  • اخبار مهم و مثبت در صنعت
  • تعدیل مثبت در سوددهی شرکت
  • تقسیم سود نقدی (DPS) در مجمع
  • اخبار و شایعاتی مبنی بر افزایش سرمایه
  • نوسان بیشتر از منفی و یا مثبت ۱۰ درصد
  • انتشار گزارشات مثبت در حد فاصل بین بسته شدن و باز شدن سهام

دقت داشته باشید که اهمیت نمودارهای بلند مدت هنگام به وجود آمدن شکاف قیمتی نیازی نیست که این گزارشات مستقیماً با بازار مورد نظر مرتبط باشند. بلکه ممکن است بازار تحت تاثیر اخبار دیگر شرکت‌های هم‌گروه، صنعت و یا اخبار مثبت جهانی نیز قرار گیرد.

انواع شکاف قیمتی از دیدگاه تحلیل‌گران ژاپنی

انواع شکاف قیمتی از دیدگاه تحلیل‌گران ژاپنی

از دیدگاه تحلیل‌گران ژاپنی شکاف قیمتی چند نوع می‌باشد؟

شکاف قیمتی در تحلیل تکنیکال از نظر تحلیل‌گران ژاپنی به دو دسته‌ی صعودی و نزولی تقسیم‌بندی می‌شود. در شکاف‌های صعودی، قیمت آغازین کندل امروز از قیمت پایانی کندل دیروز بیشتر خواهد بود (ناحیه‌ی حمایت). اما در شکاف‌های نزولی، قیمت آغازین کندل امروز از قیمت پایانی کندل دیروز کمتر می‌باشد (ناحیه‌ی مقاومت). دقت داشته باشید که اصولاً شکاف های نزولی و صعودی قابلیت تبدیل شدن به حمایت و مقاومت‌های طولانی مدت را دارند. همچنین هر سهمی که وارد یک شکاف قیمتی شود، بالا و پایین گپ به‌عنوان حمایت و مقاومت سهم لحاظ خواهند شد.

انواع شکاف قیمتی از دیدگاه تحلیل‌گران غربی

شکاف قیمتی در تحلیل تکنیکال از نظر تحلیل‌گران غربی به ۵ گروه زیر تقسیم‌بندی می‌شود:

۱. شکاف خستگی یا Exhaustion Gap: این شکاف بعد از یک حرکت تند یا طولانی‌ مدت در اواخر روند رخ می‌دهد و به ما هشدار افزایش شدید حجم معاملات و اتمام روند فعلی را می‌دهند.

۲. جزیره بازگشتی یا Island Reversal: این شکاف خود شامل دو دیگر شکاف است؛ یکی شکافی در جهت روند و دیگری در خلاف جهت روند تشکیل می‌شود. شکاف بازگشتی همان‌طور که از نامش پیداست، بیانگر یک رویداد مهم یعنی بازگشت روند می‌باشد.

۳. شکاف معاملاتی یا Trading & Pattern GAP: در این نوع از شکاف‌های قیمتی، معمولاً رویداد مهمی در بازار رخ نمی‌دهد و غالبا هم بی تاثیر است و در یک روند رنج (خنثی) به وجود می‌آید و در تحلیل تکنیکال دارای اهمیت خاصی نیست.

۴. شکاف تداوم یا Continuation Gap: این شکاف بعد از پرش در یک‌روند و در نیمه‌راه روند رخ می دهد و بیانگر تمایل معامله‌گران به ادامه روند و اعتماد برای ورود به معامله است. نام‌ دیگر این شکاف، شکاف فرار، Runaway Gap و شکاف اندازه‌گیری می‌باشد.

۵. شکاف شکست یا Breakaway Gap: این شکاف قیمتی بسیار مهم می‌باشد زیرا نشان دهنده آغاز یک روند قدرتمند در بازار است. معمولاً هنگام شکست حمایت و مقاومت اتفاق می‌افتد. مهم‌ترین مشخصه‌ی ای گپ ناحیه‌ی Side ways یا ناحیه‌ی متراکم است و قبل از وقوع شکاف شکست، باید سرمایه‌گذاران خرید یا فروش خود را انجام دهند.

سخن آخر

در این مقاله از سایت آموزش چراغ به بررسی مفهوم گپ یا شکاف قیمتی در تحلیل تکنیکال پرداختیم و راجع به انواع آن صحبت کردیم. گفتیم که این شکاف‌ها نقاطی هستند که در آن‌ها هیچ قیمت و حجم معاملاتی دیده نمی‌شود. دقت داشته باشید که گپ‌ها نقطه‌ی کور بازار هستند که هیچ اطلاعاتی در مورد آن‌ها وجود ندارد و گاهی حتی نمی‌توانید که آن‌ها را تحلیل نمایید. بنابراین می‌توان گفت که وجود گپ می‌تواند موجب سردرگمی معامله‌گران شود. اما با این وجود نباید شکاف‌های معاملاتی را بی‌اهمیت خواند، زیرا برای نوسان‌گیران کاربرد مناسبی خواهند داشت. برای کسب دانش و آگاهی بیش‌تر راجع به تحلیل تکنیکال پیشنهاد می‌کنیم که ویدیو آموزش تحلیل تکنیکال مقدماتی را مشاهده نمایید. چراغ به عنوان پلتفرم آموزش و کاریابی در تلاش است تا با بیان نکات آموزشی و مفید بورسی به شما برای سرمایه‌گذاری صحیح در این بازار کمک نماید.

تفاوت نمودار حسابی و لگاریتمی در تحلیل تکنیکال چیست؟

همان‌طور که می‌دانید نمودارهای تحلیل تکنیکال سهام از دو محور عمودی و افقی تشکیل شده‌اند. محور عمودی (y) نمایان‌گر قیمت و محور افقی (x) برای نمایش زمان استفاده می‌شود. محور عمودی که نشان‌دهنده‌ی تغییرات قیمت سهام است، دارای دو مقیاس قیمت خطی (حسابی) و لگاریتمی (درصدی) می‌باشد. با توجه به نوعِ مقیاس قیمت مورد استفاده در هنگام مشاهده‌ی نمودار، تفسیر و تحلیل‌ نمودار توسط تریدرها هم متفاوت می‌باشد. اغلب نرم‌افزارهای تحلیل تکنیکال سبک‌های مختلفی از نمودارها را به نمایش می‌گذارند. اما سوالی که بیشتر معامله‌گران با آن مواجه هستند این است که نمودار حسابی بهتر است یا لگاریتمی؟ در این مقاله از سری مقالات آموزش بورس در چراغ به بررسی تفاوت نمودار حسابی و لگاریتمی در تحلیل تکنیکال خواهیم پرداخت. اما پیش از آن راجع به مفهوم هر یک از این نمودارها توضیح خواهیم داد. دانستن این موضوع به تحلیل‌گران کمک می‌کند تا در تحلیل‌های خود دچار اشتباه فاحش نشوند.

نمودار خطی (حسابی) چیست؟

نمودار خطی (حسابی)

نموادر خطی (حسابی) چیست؟

به‌طور کلی هر زمان که چارت سهمی را در نرم‌افزارهای تحلیل مختلف باز می‌کنید، در حالت پیش‌فرض نموداری که به شما نمایش داده می‌شود یک نمودار خطی (حسابی) است. اما منظور از نمودار حسابی چیست؟ در یک نمودار حسابی هم خط افقی بیان‌گر زمان است و خط عمودی بیان‌گر قیمت. اما در نمودار حسابی محور قیمتی به بازه‌های مساوی تقسیم شده است؛ در واقع فواصل بین قیمت‌ها در این‌گونه نمودارها با هم برابر هستند. اما تفاوت نمودار حسابی و لگاریتمی در تحلیل تکنیکال خیلی زیاد است. مخصوصاً در معاملات کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت با توجه به استراتژی‌های معاملاتی که وجود دارد، هرکدام از این نمودارها می‌توانند اطلاعات و یا دیتای خیلی متفاوتی بدهند.

نمودار لگاریتمی (درصدی) چیست؟

نمودار لگاریتمی (درصدی)

نمودار لگاریتمی (درصدی) چیست؟

در یک نمودار لگاریتمی (درصدی)، فواصل قیمتی با هم برابر نیستند که این مهم‌ترین تفاوت نمودار حسابی و لگاریتمی است. در واقع در نمودارهای لگاریتمی فاصله‌ی قیمت به‌صورت درصدی بر روی محور عمودی نمایش داده می‌شود. از آن‌جایی که در این نوع از نمودارها فواصل قیمتی نابرابر هستند، هر چقدر قیمت بالاتر برود، فواصل برابر در محور عمودی، درصد سود کمتری را به ما خواهند داد. در واقع، هر چقدر که قیمت در سهمی افزایش می‌یابد، نمودارهای لگاریتمی فاصله‌ها را کم و درصد آن را تعیین می‌کنند. در این نمودارها تفاوت در نمودارهای بلندمدت‌تر اهمیت بیشتری دارد. بنابراین، خط روند در این نمودارها، خیلی سریع شکسته خواهد شد. به عنوان مثال، فاصله‌ی ۱۰۰ تومان تا ۲۰۰ تومان در این نمودارها برابر با فاصله‌ی ۲۰۰ تومان تا ۴۰۰ تومان می‌باشد. نکته‌ی دیگر این‌که نمودارهای لگاریتمی در فیبوناچی پروجکشن و اکسپنشن، محاسبات، دقت بیشتری دارند و کم‌تر دچار اشتباه می‌شوند.

تفاوت نمودار حسابی و لگاریتمی در تحلیل تکنیکال

تفاوت نمودار حسابی و لگاریتمی در تحلیل تکنیکال چه می‌باشد؟ تحلیل‌گران با توجه به نوع تحلیل و بازه‌ی زمانی از این نمودارها استفاده می‌کنند. در محدوده‌های قیمتی و یا نوسانات کوتاه‌مدت، اغلب از نمودارهای حسابی استفاده می‌شود. اما در بررسی‌های بلندمدت که قیمت‌های تاریخی وجود دارد، نمودارهای لگاریتمی مناسب‌تر خواهند بود. علاوه بر آن، هرگاه قیمت نوسانی است و بالا و پایین می‌رود نیز، از این نمودار استفاده خواهد شد. واقعیت این است که اطلاعات همیشه خام هستند و لگاریتمی نمی‌شوند. اما با این حال، بیش‌تر تحلیل‌گران از نمودار لگاریتمی برای تحلیل‌هایشان استفاده می‌کنند. چرا که با توجه به تغییرات قیمت به ‌صورت درصدی در این دسته از نمودارها حرکات چارت واقعی‌تر دیده می‌شوند. از طرفی اکثر معامله‌گران حد سود و ضرر خودشان را به صورت درصدی محاسبه می‌نمایند. به همین دلیل در تغییرات قیمتی بالاتر از ۱۰۰ درصد و نمودارهای میان‌مدت و بلندمدت از نمودارهای لگاریتمی استفاده می‌شود.

مثالی از تفاوت نمودار حسابی و لگاریتمی در تحلیل تکنیکال

برای درک بهتر تفاوت نمودار حسابی و لگاریتمی به این مثال توجه کنید. فرض کنید که روی سهمی دو معامله انجام داده‌اید. در معامله‌ی اول سهم را در قیمت ۱۰۰ تومان می‌خرید و آن را در قیمت ۵۰۰ تومان می‌بندید؛ یعنی این وسط در معامله به اندازه‌ی ۴۰۰ تومان سود کردید. اما فرض کنید که در معامله‌ی دوم سهام را در قیمت ۷۰۰ تومان خریده و بعد از مقداری رشد قیمت، سهم را در قیمت ۱۱۰۰ تومان (یعنی با همان ۴۰۰ تومان سود)، می‌فروشید. همان‌طور که متوجه شدید حد فاصل قیمت‌ها در دو نمودار با هم برابر است. پس می‌توان گفت که این نمودار یک نمودار حسابی است. اما سوالی که مطرح است این است که آیا واقعاً این تناسبی که در دو معامله دیده می‌شود، واقعیت بازار را به ما نشان می‌دهد یا خیر؟

خب همان‌طور که گفتیم در سهم اولی ۴۰۰ تومان رشد قیمت داشتیم؛ بنابراین اگر در ابتدا معادل ۱۰۰ میلیون تومان سهم خریده باشیم، موقع فروش چیزی در حدود ۴۰۰ میلیون سود نصیبمان خواهد شد. اما اگر در معامله‌ی دوم همان ۱۰۰ میلیون سهم را در قیمت ۷۰۰ تومان خریداری نماییم، آیا می‌توان گفت که اینجا هم ۴۰۰ میلیون سود به دست خواهیم آورد؟ پاسخ قطعاً منفی است. چراکه طبق نمودار لگاریتمی، در معامله‌ی دوم وقتی که سهم را در قیمت ۷۰۰ تومان خریدیم و اهمیت نمودارهای بلند مدت آن را در قیمت ۱۱۰۰ تومان فروختیم، تنها ۵۷ میلیون از این معامله سود برده‌ایم. (از ۷۰۰ تومان تا ۱۱۰۰ تومان، ۵۷٪ سود می‌کنیم). این همان تفاوت نمودار حسابی و لگاریتمی در تحلیل تکنیکال است که گفتیم فاصله‌های قیمتی در نمودار لگاریتمی به‌صورت درصدی نمایش داده می‌شود.

در تحلیل‌ها از نمودار حسابی استفاده شود یا لگاریتمی؟

در تحلیل‌ها از نمودار حسابی استفاده شود یا لگاریتمی

در تحلیل‌ها از نمودار حسابی استفاده شود یا لگاریتمی؟

با توجه به تفاوت نمودار حسابی و لگاریتمی در تحلیل تکنیکال این سوال برای بسیاری از تحلیل‌گران به‌وجود می‌آید که استفاده از نمودار حسابی بهتر است یا لگاریتمی؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت که استفاده از نمودارهای حسابی نمی‌تواند میزان واقعی سودآوری را در قیمت‌های مختلف برای تحلیل‌گران مشخص نماید. اما از آنجا نمودارهای لگاریتمی درصد تغییرات قیمت را نشان می‌دهند، راحت‌تر واقعیت حرکات چارت را نمایش می‌دهند و بیش‌تر توسط تحلیل‌گران تکنیکال مورد استفاده قرار می‌گیرند. بنابراین اگر یک تحلیل‌گر بخواهد مثلاً نمودار قیمتی که در بخش قبلی راجع به آن صحبت شد را با واقعیت بازار تطابق دهد، باید از نمودار لگاریتمی استفاده کند که در آن ارتفاع معامله‌ی دوم نسبت به ارتفاع معامله‌ی اول، کوتاهتر می‌باشد. البته این را هم به خاطر داشته باشید که هنگام استفاده از نمودارهای لگاریتمی، حد سود و حد ضرر هم باید به‌صورت درصدی مشخص شود نه به‌صورت عددی.

👈🎞 برای آشنایی کامل با نمودارهای لگاریتمی می‌توانید همین حالا در دوره آموزش تحلیل تکنیکال مقدماتی شرکت نمایید.

سخن آخر

در این مقاله از سایت آموزش چراغ راجع به تفاوت نمودار حسابی و لگاریتمی در تحلیل تکنیکال صحبت کردیم و گفتیم که اغلب تحلیل‌گران در تحلیل‌هایشان از نمودارهای لگاریتمی استفاده می‌کنند. اما با این حال، هستند تریدرهای موفقی که با استفاده از نمودارهای حسابی هم توانستند تحلیل‌های خوبی انجام دهند و سود خوبی به دست آورند. در کل درست است که استفاده از نمودارهای لگاریتمی بهتر است اما بد نیست که در حین تحلیل یک سهم، نگاهی هم به نمودار حسابی همان چارت داشته باشید. چرا که ممکن است در حالت حسابی، یک سری حمایت‌ها و مقاومت‌هایی را ببینید که در حالت لگاریتمی از آن‌ها غافل بودید.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.