مزایای تحلیل روند


استراتژی معامله با خط روند

یکی از مفاهیم اساسی در تحلیل تکنیکال، روند می‌باشد. در واقع هدف از رسم نمودار قیمت نیز شناسایی روند و انجام پیش‌بینی‌هایی در جهت حرکت روندها است. برای شروع تحلیل خود ابتدا باید روند بازار را تشخیص دهید. بازار در حالت کلی دارای سه روند می‌باشد. همانطور که می‌دانید قیمت دائما در حال نوسان است و جا به جا می‌شود. وقتی که قیمت ما در کل صعودی یا نزولی باشد یا به عبارتی برآیند حرکت قیمت ما دارای شیب نزولی یا صعودی باشد می‌گوییم بازار دارای روند صعودی یا نزولی است. حال این روند الزاما بصورت پیوسته صعودی یا نزولی نیست! در بین آن قیمت می‌تواند صعود یا نزول‌هایی داشته‌باشد. گاهی اوقات هم بازار روند خاصی ندارد که اصلاحاً می‌گوییم بازار دارای روند خنثی یا بدون روند است. برای شناسایی این روندها ما باید خطوطی رسم کنیم که به آن‌‌ها خط روند می‌گوییم. در ادامه این مقاله به نحوه رسم خط روندها و استراتژی‌های معاملاتی مربوط به آن می‌پردازیم.

خط روند(Trendline)

برای رسم خطوط روند در ابتدای کار کافی است تا از نمای کلی به بازار مزایای تحلیل روند نگاه کنید. درحالت کلی برای رسم خطوط روند باید حداقل دو قله نزولی یا دو کف صعودی را به یکدیگر متصل کنید. جهت رسم خط روند نزولی، حداقل دو قله که دومی از اولی پایین‌تر است را به یکدیگر متصل کنید. برای رسم خط روند صعودی نیز لازم است حداقل دو کف که کف دومی از اولی بالاتر است را به یکدیگر متصل کنید. به تصاویر زیر توجه نمایید. جهت یادگیری کامل‌تر این مبحث مقاله خط روند در تحلیل تکنیکال چیست و چه کاربردی در معاملات دارد، را مطالعه نمایید.

اعتبار خطوط روند

خطوط روندی که رسم می‌کنید باید از اعتبار کافی برخوردار باشند. در ادامه به بررسی مواردی که بر اعتبار این خطوط تاثیر می‌گذارند پرداخته‌ایم.

  1. هرچقدر خط روند ما شیبش بیشتر باشد از اعتبار کمتری برخوردار است. شیب 45 درجه اصولا یک شیب مناسب به‌شمار می‌آید.
  2. هرچقدر برخورد قیمت با این خط بیشتر باشد، خط روند ما از اعتبار بیشتری برخوردار است. حداقل برخورد مناسب با خط روند 3 برخورد می‌باشد.
  3. خطوط روند معمولا در بازه‌های زمانی بلندمدت‌تر از اعتبار بیشتری برخوردار هستند.
  4. هنگام رسم خط روند، خط شما نباید از بدنه کندل عبور و آن را قطع کند. اما قطع کردن سایه کندل اشکالی ندارد.

انواع استراتژی‌های معامله با خط روند

اگر خطوط روند به درستی استفاده شوند، ابزارهای معاملاتی خوبی محسوب می‌شوند. همانطور که پیش‌ از این گفتیم با اتصال 3 کف یا سقف به یکدیگر می‌توانید شاهد یک خط روند معتبر باشید.

از استراتژی‌های کاربردی خط روند می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. استراتژی شکست و برخورد مجدد (Break and Retest)
  2. استراتژی خط روند پرچم (Trendline Flag)
  3. استراتژی معامله با جهش از خط روند ( Trendline Bounce)

استراتژی شکست و برخورد مجدد (Break and Retest)

استراتژی شکست و برخورد مجدد یکی از متداولترین استراتژی‌های خط روند می‌باشد. این استراتژی توسط بسیاری از معامله‌گران مورد استفاده قرار می‌گیرد.

طبق این استراتژی زمانیکه یک خط روند معتبر رسم کردید منتظر بمانید تا قیمت آن‌ را بشکند. زمانیکه قیمت خط روند را شکست دو حالت اتفاق می‌افتد. در یکی از این حالات قیمت دیگر به خط روند شکسته‌شده بازنمی‌گردد و آن را لمس نمی‌کند. به تصویر زیر توجه کنید.

در حالت دیگر قیمت پس از شکست خط روند مجددا به سمت خط روند بازمی‌گردد و آن را لمس می‌کند.

اگر قیمت مجددا خط روند شکسته‌شده را لمس کرد، در آن نقطه شما می‌توانید وارد پوزیشن معاملاتی خود شوید. همچنین از این استراتژی می‌توانید در تایم فریم پایین‌تر از تایم فریمی که خط روند را در آن رسم کرده‌اید استفاده کنید.

طبق این استراتژی، خط روند می‌تواند به عنوان محرک برای ورود به معامله یا ایجاد توقف عمل کند.

هرچه خط روند شما با قله‌ها یا کف‌های بیشتر برخورد داشته باشد، جهت استفاده در این استراتژی مناسبتر است.

همانطور که در تصویر می‌بینید این خط روند دارای 4/3 برخورد معتبر می‌باشد. هنگام شکست خط روند نوسانات زیادی حول خط روند رخ داده است. معامله‌گران ریسک‌پذیر به محض برخورد قیمت با خط روند وارد معامله می‌شوند. اما معامله‌گران محافظه کارتر تا شکست کامل خط روند و مشاهده نشانه‌هایی از ایجاد روند جدید صبر می‌کنند و سپس وارد معامله می‌شوند. درمورد نحوه ورود این دو گروه نمی‌توان گفت که کار کدام درست و کدام نادرست است چراکه به اولویت‌های معامله‌گران بستگی دارد.

استراتژی خط روند پرچم (Trendline Flag)

استراتژی قبلی که به بررسی آن پرداختیم برای موقعیت‌هایی مثل تغییر روند استفاده می‌شود. اما استراتژی خط روند پرچم مانند الگوی پرچم بیانگر ادامه روند است. در این استراتژی باید خط روند کوتاهی در زمان اصلاح بازار رسم کنید. در این حالت این خط روند مانند الگوی پرچم است و پس از آن روند بازار مانند روند قبل از خط روند پیش‌خواهد رفت.

همانطور که در تصویر می‌بینید بازار ابتدا روند صعودی دارد. سپس وارد اصلاح می‌شود. در حالت اصلاح می‌توانید یک خط روند کوتاه رسم کنید. پس از شکست خط روند مانند الگو پرچم بازار روند قبلی خود را از سر می‌گیرد. سپس شما می‌توانید وارد موقعیت خرید شوید. برای حالت نزولی برعکس می‌باشد.

در این استراتژی شما باید در جهت روند معامله کنید. همچنین می‌توانید از میانگین متحرک(MA) 50 نیز برای شناسایی روند بازار کمک بگیرید. در این تصویر روند بازار صعودی است چرا که نمودار قیمت بالای میانگین متحرک نوسان می‌کند.

استراتژی معامله با جهش از خط روند ( Trendline Bounce)

این استراتژی نیز مانند استراتژی قبلی می‌باشد. خطوط روند در این استراتژی مانند خطوط حمایت یا مقاومت عمل می‌کنند. این استراتژی را می‌توانید در تایم فریم‌های مزایای تحلیل روند متفاوتی استفاده کنید. بدین شکل که در تایم فریم‌های بالاتر خطوط حمایت و مقاومت را رسم کنید. سپس در صورت تایید تایم فریم بالاتر، در تایم فریم‌های پایین‌تر معاملات خود را انجام دهید.

همانطور که در تصویر زیر می‌بینید قیمت پس از 3 بار برخورد با خط روند و وجود نشانه‌‌های صعودی پس از برخورد سوم روند را از سرگرفته است. در این حالت می‌توانید از این خط برای تعیین حدضرر خود استفاده کنید. همچنین می‌توانید یک مقاومت رسم کنید و حدضرر خود را زیر آن قرار دهید.

انجام معامله در جهت روند

برای انجام معامله در جهت روند می‌توانید از دو استراتژی جهش از خط روند(Trendline Bounce) و خط روند پرچم (Trendline Flag) استفاده کنید. همانطور که گفتیم در استراتژی جهش از خط روند شما می‌توانید پس از برخورد سوم در جهت روند وارد معامله شوید. با کمک استراتژی خط روند پرچم نیز می‌توانید در روند نزولی بازار سود خوبی کسب کنید.

انجام معامله در خلاف جهت روند

این استراتژی برای معامله‌گران کوتاه مدتی و نوسان‌گیران مناسب است. برای انجام معامله در خلاف جهت روند می‌توانید با استفاده از فیبوناچی و سقف وکف‌های مزایای تحلیل روند قبلی، سطوحی را به‌عنوان تارگت یا بازگشتی(Reversal) درنظر بگیرید. سپس در محدوده بازگشتی وارد معامله شوید و تارگت خود را با توجه به خط روند تعیین کنید.

در این حالت می‌توانید به موازات خط روند خود یک خط دیگر رسم کنید و یک کانال تشکیل دهید. سپس درصورت مشاهده یک سیگنال بازگشتی وارد معامله شوید.

جمع بندی

خطوط روند می‌توانند ابزارهای خوبی برای تحلیل شما باشند. افراد برای مطمئن شدن از روند بازار آن‌ها را رسم می‌کنند. همچنین بوسیله‌ی این خطوط می‌توانید نقاط حمایت و مقاومت را نیز تشخیص دهید و در نقاط مناسبی وارد پوزیشن‌های معاملاتی خود شوید. برای آشنایی کامل با مبحث خط روند سایر مقالات سایت اقتصاد بیدار را در این زمینه مطالعه نمایید.

چرا بورس؟ 7 مزیت سرمایه گذاری در بورس

چرا بورس؟ مزایای سرمایه گذاری در بورس

یکی از امتیازات بازار بورس اوراق بهادار نسبت به سایر بازار ها در این است که دارای تنوع بالایی است به شکلی که حدود چهل صنعت در قالب بیش از پانصد شرکت در آن حضور دارند. این تنوع باعث شده است که همواره گزینه های مختلفی برای کسب سود وجود داشته باشد. در حالی که در بازار های دیگر ممکن است به خاطر نبود چنین تنوعی رکوردهای چند ساله را هم ببینیم. در این مقاله به‌صورت تخصصی به ویژگی‌های سرمایه گذاری در بورس بپردازیم. شاید به جرات بتوان گفت تمام ویژگی‌های مثبت سایر سرمایه‌گذاری‌ها را به‌طور یکجا می‌توان سرمایه گذاری در بورس یافت.

در ادامه ۷ دلیل برای سرمایه گذاری در بورس را خدمت شما عزیزان توضیح میدهیم:

۱- جذابیت سرمایه گذاری در بازار بورس

مهم‌ترین عاملی که یک سرمایه گذاری را جذاب می‌کند کسب سود بالاست. بازار بورس در مقابل دیگر بازارهای سرمایه گذاری موازی از جذابیت بیشتری برخوردار است.

بر اساس آمار بین سال‌های ۷۹ تا ۹۳ میانگین بازدهی بازار مسکن حدود ۲۲درصد بوده است. این میزان برای سپرده‌گذاری‌های بانکی به‌طور متوسط حدود ۱۸ درصد و برای بازار سکه طلا میانگین ۲۵ درصد است. میانگین بازدهی برای سرمایه گذاری در بورس (طی همین بازه زمانی) بیش از ۴۰ درصد بوده است.

۲- سرمایه گذاری با مبالغ کم

سرمایه گذاری در مسکن یا خودرو و یا سرمایه گذاری در کسب‌وکار، به نظر شما می‌شود با 500 هزار تومان شروع کرد!؟

یکی از مهم‌ترین و کلیدی‌ترین مزایای سرمایه گذاری در بورس این است مزایای تحلیل روند که می‌توانید حتی با مبلغ پانصد هزار تومان سرمایه گذاری را شروع کنید. با خرید یک برگه سهم از یک شرکت بورسی به همان میزان در سود یا ضرر شرکت سهیم شوید.

۳- قابلیت نقد شوندگی بالا

در بورس شما می توانید در لحظه می‌توانید سهام خود را نقد کنید. در همان روز می‌توانید سهمی که قبلاً خریده‌اید را به‌شرط مجار بودن نماد معاملاتی ، نقد کنید. دو روز کاری بعد به حساب شما واریز خواهد شد. تقریبا در هیچ بازاری نمیتوانید سرمایه خود را به پول نقد تبدیل کنید.

۴- خرید و فروش اینترنتی و آسان

هم‌اکنون تقریباً کلیه خریدوفروش‌ها به‌صورت آنلاین و اینترنتی صورت می‌گیرد. مهم نیست کجای ایران باشید فقط به اینترنت دسترسی داشته باشید همین! سرمایه گذاری در بورس از هر نقطه‌ای تنها با دسترسی به اینترنت امکان‌پذیر است. بنابراین با خیالی آسوده به مسافرت بروید و بر معاملات سهام خود نظارت داشته باشید!

۵- تنوع ریسک در اختیار خودتان

این شما هستید که مشخص می‌کنید سرمایه خود را بر روی چه سهمی سرمایه گذاری کنید. یکی از جذابیت‌های سرمایه گذاری در بورس برخورداری از تنوع‌پذیری و تشکیل سبد سهام است. با این کار می‌توان ریسک سرمایه گذاری را بشدت کاهش داد. حتی با افت شدید قیمت یک سهم هم اگر، سرمایه خودمان رابین چند سهم متنوع کنیم، ریسک سرمایه گذاری بشدت کاهش پیدا می‌کند. ضرب‌المثلی که دراین‌باره بکار میرود: تخم‌مرغ‌های خود را درون یک سبد نگذارید!

۶- قانونمند بودن سرمایه گذاری

قانونی بودن و کمک به رشد و پویایی اقتصاد از دیگر مزایای سرمایه گذاری در بورس است. هر گونه تخطی از قوانین بازار سرمایه توسط هر یک از نهاد ها و افراد قابلیت پیگرد قضایی را دارد. با سرمایه گذاری در بورس، سهامدار و شرکت و کل اقتصاد باهم سود می‌برند.

۷- سرمایه گذاری در بورس به دلیل شفافیت اطلاعات

تمامی شرکت‌های بورسی موظف به ارائه گزارشات دوره ای و گزارش عملکرد معاملات فصلی به سازمان بورس هستند. ارائه این گزارشات را میتوانید در سایت codal.ir مشاهده و بررسی کنید. کوچک‌ترین تأخیر در ارائه اطلاعات و یا ابهام در صورت‌های مالی به توقف نماد معاملاتی منجر خواهد شد. سایت مدیریت فناوری بورس تهران لحظه‌به‌لحظه گزارشی دقیق و ثانیه‌ای از تمامی اتفاقات بازار سرمایه ارائه می‌دهد. حجم خرید، حجم فروش، ارزش معاملات مزایای تحلیل روند و صدها پارامتر لحظه‌ای که حاصل معاملات سهامداران بورس است را میتوانید در سایت tsetmc مشاهده کنید.

مزایای سرمایه گذاری در بورس شامل مزایای دیگری همچون مدیر خود بودن، اعمال حق رأی و مدیریت در شرکت‌ها، مشارکت در تولید ملی و ده‌ها ویژگی دیگر برای سرمایه گذاری در بورس است.

تحلیل صنعت

تجزیه و تحلیل صنعت یک ابزار ارزیابی بازار است که توسط کسب و کارها و تحلیلگران برای درک پویایی رقابت یک صنعت استفاده می شود. این موضوع به کسب و کارها کمک می‌کنند تا احساس کنند که چه چیزی در صنعت اتفاق می افتد، بعنوان مثال می‌توان گفت آمار تقاضا، درجه رقابت در صنعت، وضعیت رقابت این صنعت با سایر صنایع در حال ظهور، چشم انداز آینده صنعت با توجه به مزایای تحلیل روند تغییرات تکنولوژیکی، سیستم اعتباری در صنعت و تاثیر عوامل خارجی در صنعت در این فرایند حائز اهمیت هستند.

تجزیه و تحلیل صنعت، برای یک کارآفرین یا شرکت، یک ابزار است که به آن کمک می کند تا موقعیت خود نسبت به دیگر شرکت‌کنندگان در صنعت به شکل مناسبی درک و فرصت ها و تهدیدهای محیط خود را پیدا می کنند شناسایی کرده و به آن‌‌ها ایده ای قوی از سناریو کنونی و آینده صنعت ارائه می‌دهد. کلید بقا در این محیط کسب و کار همیشه در حال تغییر ، درک تفاوت بین خود و رقبای خود را در صنعت است.

سه نوع تجزیه و تحلیل صنعت مطرح است:

مدل نیروهای رقابتی (۵ نیروی پورتر)

تجزیه و تحلیل عوامل گسترده(تجزیه و تحلیل PEST)

تجزیه و تحلیلSWOT

تجزیه و تحلیل صنعت یک ابزار ارزیابی بازار است که توسط کسب و کارها و تحلیلگران برای درک پویایی رقابت یک صنعت استفاده می شود. این موضوع به کسب و کارها کمک می‌کنند تا احساس کنند که چه چیزی در صنعت اتفاق می افتد، بعنوان مثال می‌توان گفت آمار تقاضا، درجه رقابت در صنعت، وضعیت رقابت این صنعت با سایر صنایع در حال ظهور، چشم انداز آینده صنعت با توجه به تغییرات تکنولوژیکی، سیستم اعتباری در صنعت و تاثیر عوامل خارجی در صنعت در این فرایند حائز اهمیت هستند.

تجزیه و تحلیل صنعت، برای یک کارآفرین یا شرکت، یک ابزار است که به آن کمک می کند تا موقعیت خود نسبت به دیگر شرکت‌کنندگان در صنعت به شکل مناسبی درک و فرصت ها و تهدیدهای محیط خود را پیدا می کنند شناسایی کرده و به آن‌‌ها ایده ای قوی از سناریو کنونی و آینده صنعت ارائه می‌دهد. کلید بقا در این محیط کسب و کار همیشه در حال تغییر ، درک تفاوت بین خود و رقبای خود را در صنعت است..

سه نوع تجزیه و تحلیل صنعت مطرح است:

  1. مدل نیروهای رقابتی (۵ نیروی پورتر)
  2. تجزیه و تحلیل عوامل گسترده(تجزیه و تحلیل PEST)
  3. تجزیه و تحلیلSWOT

۱- مدل نیروهای رقابتی (۵ نیروی پورتر)

یکی از مشهورترین مدل هایی که تا کنون برای تجزیه و تحلیل صنعت، معروف به ۵ نیروی پورتر، توسط مایکل پورتر در کتاب ۱۹۸۰ “استراتژی رقابتی: تکنیکهای تجزیه و تحلیل صنایع و رقبا” معرفی شد.که این ۵ نیروی موثر شامل : ۱) شدت رقابت، ۲) قدرت چانه‌زنی خریداران، ۳)قدرت چانه‌زنی تامین‌کنندگان، ۴) قدرت ارائه دهندگان خدمات خوب و مکمل و ۵) تهدید کالا / خدمات جایگزین

شدت رقابت صنعت

تعداد شرکت کنندگان در صنعت و سهم بازار نشان دهنده مستقیم رقابت صنعت است که به طور مستقیم تحت تاثیر همه عوامل ذکر شده
در بالا هستند. فقدان تمایز در محصولات به افزایش شدت رقابت منجر می شود. هزینه‌های خروج بالا مانند دارایی‌های ثابت بالا، محدودیت‌های دولت، اتحادیه های کارگری، و غیره نیز باعث می شود به سختی به مبارزه بپردازند.

قدرت ارائه دهندگان خدمات خوب و مکمل

شرکت های جدید می توانند به بازار یک صنعت خاص وارد شوند. اگر ورود به صنعت آسان باشد، شرکت ها با خطر دائمی رقبا مواجه می‌شوند. اگر ورود دشوار باشد، شرکت‌ها با مزیت رقابتی کم نمی‌توانند یک دوره طولانی منفعت کسب کنند. همچنین، در شرایط ورود، شرکت ها با یک مجموعه ثابت از رقبا مواجه می شوند.

قدرت چانه زنی تامین کنندگان

اگر صنعت به تعداد کمی از تامین کنندگان متکی باشد، از میزان قابل توجهی از قدرت چانه زنی لذت می برند. این می تواند کسب و کارهای کوچک را تحت تاثیر قرار دهد، زیرا به طور مستقیم کیفیت و قیمت محصول نهایی را تحت تاثیر قرار می دهد.

قدرت چانه زنی خریداران

مخالفت کامل زمانی اتفاق می افتد که قدرت چانه زنی با مشتریان نباشد. اگر مصرف کنندگان / خریداران از قدرت بازار برخوردار باشند، می توانند در مورد قیمت های پایین تر، کیفیت بهتر یا خدمات و تخفیف های اضافی مذاکره کنند. این مورد در صنعت با رقبای بیشتر است، اما یک خریدار تنها سهم بزرگی از فروش این صنعت را تشکیل می دهد.

تهدید کالا / خدمات جایگزین

این صنعت همیشه با صنعت دیگری در تولیدیک محصول جایگزین مشابه رقابت می کند. از این رو، تمام شرکت های صنعت دارای رقبای بالقوه از سایر صنایع هستند. این هزینه سود خود را می کند زیرا آنها نمی توانند قیمت های بیشماری را بپردازند. جایگزین ها می توانند دو شکل – محصولات با عملکرد / کیفیت مشابه، اما قیمت کمتر و یا محصولات با قیمت مشابه اما با کیفیت بهتر و یا ارائه خدمات بیشتر.

۲- تجزیه و تحلیل عوامل گسترده (تجزیه و تحلیل PEST)

تجزیه و تحلیل عوامل گسترده، همچنین به طور کلی تجزیه و تحلیل PEST نامیده می شود که عبارتند از: سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تکنولوژیکی. تجزیه و تحلیلPEST یک چارچوب مفید برای تجزیه و تحلیل محیط خارجی است.

برای استفاده از PEST به عنوان یک فرم تحلیل صنعتی، تحلیلگر هر یک از ۴ مولفه مدل را تحلیل می کند. این اجزاء عبارتند از:

سیاسی

عوامل سیاسی که در صنعت تاثیر می گذارند عبارتند از سیاست های خاص و مقررات مرتبط با چیزهایی مانند مالیات، مقررات زیست محیطی، تعرفه ها، سیاست های تجاری، قوانین کار، سهولت انجام کسب و کار و ثبات سیاسی کلی.

اقتصادی

نیروهای اقتصادی که دارای تاثیر هستند شامل تورم، نرخ ارز (FX)، نرخ بهره، نرخ رشد تولید ناخالص داخلی، شرایط بازار سرمایه (توانایی دسترسی به سرمایه) و غیره هستند.

اجتماعی

تاثیر اجتماعی بر صنعت، به روند در میان مردم اشاره دارد و شامل مواردی از قبیل رشد جمعیت، جمعیت شناسی (سن، جنسیت و غیره) و روند رفتار مانند سلامت، مد و جنبش های اجتماعی است.

تکنولوژیکی

جنبه تکنولوژیکی تجزیه و تحلیلPEST شامل عوامل مانند پیشرفت ها و پیشرفت هایی است که کسب و کار را تغییر می دهد و شیوه زندگی مردم (یعنی ظهور اینترنت) را تغییر می دهد.

۳- تجزیه و تحلیلSWOT

تجزیه و تحلیل SWOT نشان دهنده قدرت، ضعف، فرصت ها و تهدیدات است که می تواند یک روش برای تجزیه و تحلیل صنعت مورد نظر باشد.

داخلی

عوامل داخلی که در حال حاضر وجود دارند و به موقعیت فعلی کمک می‌کنند و ممکن است همچنان مزایای تحلیل روند ادامه داشته باشند و در این راستا کسب و کارها باید به تقویت نقاط قوت خود و از بین بردن نقاط ضعف خود بپردازند.

خارجی

عوامل خارجی که حوادث احتمالی را در برمی‌گیرد. ارزیابی اهمیت آن‌ها بر اساس احتمال وقوع و تأثیر آن‌ها بر شرکت می‌باشد. همچنین در نظر باید داشت که آیا مدیریت توانایی استفاده از این فرصت ها و جلوگیری از تهدیدها را داراست؟

اهمیت تجزیه و تحلیل صنعت

تجزیه و تحلیل صنعت، به عنوان یک شکل از ارزیابی بازار، بسیار مهم است زیرا به کسب و کار به شرایط بازار کمک می کند. این به آنها کمک می کند پیش بینی تقاضا و عرضه و در نتیجه، بازده مالی از کسب و کار. این نشان دهنده رقابت در صنعت و هزینه های مربوط به ورود و خروج از صنعت است. هنگام برنامه ریزییک کسب و کار کوچک اهمیت دارد. تجزیه و تحلیل کمک می کند تا مشخص کنید که چه مرحله ای در حال حاضر یک صنعت است؛ آیا هنوز هم در حال رشد است و دامنه برای به دست آوردن مزایا وجود دارد، یا آن را به نقطه اشباع خود رسید.

با مطالعه بسیار دقیق از صنعت، کارآفرینان می توانند در عملیات صنعت و در نهایت فرصت های ناخواسته را بیابند. همچنین باید بدانیم که تجزیه و تحلیل صنعت یک روش بسیار ذهنی است و همیشه موفقیت را تضمین نمی کند. ممکن است اتفاق بیفتد که تفسیرنادرست داده ها کارآفرینان را به مسیر نادرست یا تصمیم گیری اشتباه منتهی می کند. از این رو، مهم است که انگیزهییک فرد را درک کنیم و بر اساس آن اطلاعات را جمع آوری کنیم.

چه زمانی می توان معامله خلاف روند انجام داد؟

معاملات خلاف ورند

در بعضی بازه های زمانی اکثر سهام ها در مسیری مشخص حرکت می کنند و وارد شدن به بازار و انجام معامله خلاف روند کار منطقی نیست. اگر هنوز در تشخیص روند بازار دچار مشکل هستید باید از اندیکاتور ها در تشخیص روند استفاده کنید. البته اگر شما فکر می کنید که روند فعلی قدرت را از دست داده است نباید از انجام یک عمل متفاوت ترس داشته باشید. قبل از این که با معامله خلاف روند آشنا شویم خوب است ابتدا با معاملاتی که در جهت روند هستند آشنا شویم.

معاملات در جهت روند

این نوع معاملات که در جهت روند حرکت می کنند و آن ها را با نام پیروی از روند هم می شناسند نوعی راهکار های معاملاتی در تحلیل های تکنیکال است. در این نوع معاملات با استفاده از تحلیل حرکت قیمت ها در جهتی خاص شامل سود می شوید. پدر استراتژی روند ریچارد دانکیان است که او یکی از حامیان بزرگ پیرو روند مزایای تحلیل روند است. تریدر هایی که همیشه از روند پیروی می کنند زمانی که روند صعودی است به پوزیشن های خرید وارد می شوند و زمانی که بازار پیوسته در حال ایجاد کف قیمت است وارد پوزیشن فروش می شوند.

روند های صعودی و نزولی

در واقع زمانی که قیمت ها رو به افزایش باشند حرکاتی صعودی با شیب های مثبت ایجاد می شود که به آن روند صعودی می گویند. نکته حائز اهمیت این است که در روند صعودی قیمت هر کف بالاتر از کف قبلی و هر سقف بالاتر از سقف قبلی است.زمانی که قیمت ها در حال کاهش باشند و روند منفی داشته باشند به آن روند نزولی می گویند و در این روند قیمت هر کف پایین تر از دیگری است.

خط روند صعودی و نزولی در تحلیل تکنیکال

انجام معامله خلاف روند در بازار

اکثر تریدر ها در زمانی که همه نمودار ها در یک جهت مسیر هستند و این جهت مسیر بسیار قدرتمند شده است برای انجام معامله خلاف روند تردید دارند. اما در بازار های مالی باید به این جمله توجه کرد: زمانی که همه برای رسیدن به هدفی مشتاق هستند باید عقب کشید و زمانی که همه عقب کشیده اند باید برای رسیدن به هدف مشتاق بود. این جمله می تواند در انجام معاملات کمک بزرگی به ما کند.

روشی معاملاتی که در آن فرد معامله گر با معامله در خلاف جهت روند سود می کند، معامله خلاف روند نام داردکه با نام معامله گری معکوس هم شناخته می شود. در واقع روش کار این نوع از معامله ها به این گونه است که سهام ضعیفی را که گمان می شود در آینده رشد می کند پیدا می کنیم و تلاش می کنیم آن را زمانی که همه در حال فروش آن هستند در قیمت پایین بخریم و زمانی که در قیمت بالاتری قرار گرفت آن را بفروشیم و سود کنیم. به زبان ساده این روش به ما می گوید وقتی سهمی ارزان شد آن را بخر و در زمانی که گران شد آن را بفروش.

راهکار هایی برای انجام معامله خلاف روند

در راهکار های موجود برای تعیین بهترین ناحیه برای انجام معاملات، می توانیم از اندیکاتور هایی مثل مومنتوم و الگو های بازگشتی استفاده کنیم. سرمایه گذارانی که در خلاف جهت معامله می کنند باید به این توجه کنند که سهام در هر لحظه تغییر می کند و روند خود را از سر می گیرد. به همین علت باید تکنیک های کاهش ریسک را رعایت کنیم. یعنی تا جایی که امکان دارد ضرر هارا کم نگه داریم و حد ضرر هارا مشخص کنیم. در زمان قدرتمند بودن یک روند می توان نشانه هایی از بازگشت روند را دید و این امر موجب ضرر افرادی می شود که تازه وارد بازار شده اند.

معاملات خلاف روند

معامله گران خلاف روند

این افراد که با نام تریدر های خلاف روند شناخته می شوند تلاش می کنند زمانی که بازار با یک جریان شدید از روند اصلی برمی گردد از فرصت استفاده کنند. هنگامی که تریدر ها سعی دارند تا قیمت سهمی را بالا ببرند منجر مزایای تحلیل روند به گران شدن بیش از حد آن سهم می شود و در خلاف این حالت زمانی که بیشتر تریدر ها سعی بر پایین آوردن قیمت دارند فرصتی برای خرید به وجود می آید.

مزایای معامله خلاف روند

از مزیت های معامله خلاف روند می توان به این اشاره کرد این امکان برای ما ایجاد می شود که در قیمت های شکار درست از همانجایی که شروع می شوند بتوانیم وارد شویم. علاوه بر این در این نوع معامله ها نسبت ریسک به سود بسیار خوبی به دست می آوریم که حاشیه سود را هم افزایش می دهد.

مورد دیگری که وجود دارد این است از آن جا که تریدر های خلاف روند سود های کمتر اما به طور منظم کسب می کنند نسبت به بقیه تریدر ها با کاهش سرمایه کمتری مواجه می شوند.

محدودیت ها در معاملات خلاف روند

کمیسیون ها: به دلیل اینکه ورود و خروج در بازار بیشتر است هزینه های معاملاتی نیز بیشتر می شوند.

صرفه جویی در زمان: سرمایه گذاران خلاف روند در بازار باید به صورت مرتب نطارت داشته باشند تا بهترین نقاط ورود و خروج را پیدا کنند. برای راحتی کار می توان معاملات را خودکار سازی کرد تا مشکل حل شود.

سخن پایانی

باید همواره به این موصوع اشاره کرد با توجه به اینکه بازار های مالی همیشه به طور کامل قابل پیش بینی نیستند معامله خلاف روند هم همیشه با نتیجه مثبت همراه نیست. در اصل باید گفت اگر پس از تحلیل های تکنیکال و بنیادی به طور دقیق به این نتیجه رسیدید که می توانید در خلاف جهت معامله کنید این کار را انجام دهید و از کار خود نترسید. به یاد داشته باشید فرصت های معاملاتی بسیار خوب زمانی ایجاد می شوند که از اکثر بازار فاصله بگیرید.

تحلیل تکنیکال کلاسیک و مدرن

تحلیل تکنیکی

گفتارها و دیدگاه‌های داو در مورد رفتار بازار و مباحث روند به نظریه داو شهرت یافته است. نظریه داو برمبنای فلسفه‌ای است که می‌گوید قیمت یا شاخص بازار هر عامل مهم و معنی‌داری را به درون خود جذب می‌کند و آشکارا آن را بازتاب می‌دهد. درست مانند درخشندگی ماه که نور خورشید را بازتاب می‌دهد. عرضه و تقاضا، حجم دادوستدها، نوسان‌های قیمت، نرخ کالاها، نرخ بهره بانکی و هر چیز دیگری توسط واکنش سرمایه‌گذاران و بازیگران بازار روی نمودارهای قیمت دیده می‌شود و می‌توان همه این عوامل را با بررسی تغییرات قیمت یا نماگرهای بازار دریافت.
قیمت پایانی روز به‌عنوان یک متغیر مهم، پیام و نشانه‌های مهمی را برای ناظران بازار ارسال می‌کند و در واقع نشان‌دهنده روان‌شناسی همه بازیگرانی است که در پیرامون بازار خاصی درگیر هستند. جالب است که ترکیب قضاوت و رأی همه انسانهای درگیر در خرید و فروش در قیمت پایانی منعکس می‌شود و با تفسیر و خواندن آن می‌توان به اطلاعات مهمی دست یافت. هدف نظریه داو به‌طور کلی آن است که تغییر مسیر روندهای بزرگ یا حرکت بازار مشخص شود.
تحلیل تکنیکی یا تفسیر نمودارهای قیمت به بررسی و مطالعه رفتار و حرکت قیمت (نرخ) در گذشته می‌پردازد مزایای تحلیل روند تا بر اساس آن بتوان روند آینده را پیش‌بینی کرد. در این بررسی، پیشینه تاریخی و تغییرات قیمت، تنها راه دسترسی به انتظارات بازار است. برخی سرمایه‌گذاران تصور می‌کنند که این روش تحلیلی به روندها متکی است و تنها برای سفته بازان و کسانی که به نوسان‌های قیمت علاقه دارند، مفید است. با این همه، کاربرد تحلیل تکنیکی تنها منحصر به شناسایی سقف‌ها و کف‌های بازار برای مقاصد سفته بازانه نیست.

تقریباً همه سرمایه‌گذاران با انگیزه رقابت و کسب سودبه پیش‌بینی قیمت‌ها و تغییرات روند آینده علاقه نشان می‌دهند. این یک رفتار طبیعی در بین انسان‌هاست که دوست دارند تا پیش از دیگران، زمان حرکت‌های بزرگ و سودآور را بیابند. دسته‌ای از سرمایه‌گذاران تلاش می‌کنند تصویری روشن و مطمئن از شرایط آینده بازار را ترسیم کنند. در قلب بازار و محل تجمع معامله‌گران، اغلب صحبت‌های زیادی در مورد پیشنهادهای خرید و فروش، قیمت یا زمان معامله رد و بدل می‌شود. تحلیل تکنیکی ممکن است برای بسیاری از پرسش‌های معامله‌گران پاسخ داشته باشد، اما نمی‌توان همواره و به‌طور دقیق و با قابلیت اتکا بالا قیمت‌های آینده، زمان معامله، دارایی مناسب یا میزان رشد قیمت را در یک زمان مشخص، تعیین کند. اگر تنها به دنبال یافتن روابط دقیق و راهکارهای مطمئن برای سرمایه‌گذاری هستید، تحلیل تکنیکی روش ایده‌آلی نیست.

تحلیل تکنیکی کلاسیک و سنتی دیدگاه‌ها و نظرات فنی بسیاری را از زمان چارلز داو تاکنون در خود جای داده و با تکیه بر ابزارها، تکنیک‌های متعدد، اصول و روابط ریاضی می‌خواهد روندهای بازار را تشخیص دهد و نشانه‌های خرید یا فروش را تعیین کند. گروهی از شخصیت‌هایی که سازماندهی این علم نقش داشته‌اند، رویه یا نظریه مشخصی را برای تحلیل ارائه کرده‌اند و اغلب تنها به ارائه تکنیک‌های جدید بسنده کرده‌اند.
به‌طور نمونه «رالف نلسون الیوت»، با ارائه نظریه موج الیوت تلاش کرد، روندها و حرکت‌های آینده بازار را بر اساس یک سری اصول طبیعی و قواعد راهنمایی‌کننده پیش‌بینی کند و روابط ریاضی جالب‌توجهی برای روندهای انگیزشی و تصحیحی مشخص کرد، اما از سوی دیگر «ویلیام دی.‌گان» تکنیک‌های مخصوصی را برای مطالعه نمودارهای قیمت طراحی کرد و نقطه تمرکز را روی کشف استراتژی معطوف کرد تا به‌وسیله آن بتواند روندهای قوی و نشانه‌های معامله را دریافت کند. «ولس ویلدر» مشهورترین نماگر تکنیکی را در سال ۱۹۷۸ به مردم معرفی کرد تا بر اساس این تکنیک حرکتهای قیمت بهتر درک شود. این نمونه‌ها نشان می‌دهد گرچه تحلیل تکنیکی کلاسیک به مرور زمان غنا پیدا کرد، اما در آن گام‌ها و فرآیند تحلیل تقریباً نادیده گرفته شد. در واقع تعریف مشخصی برای انجام یک تحلیل تکنیکی ساده و فراگیر ارائه نشده و تا حدی به اهداف تحلیلی و پایه‌های تصمیم‌گیری کمتر توجه شده است.

هر کدام از تکنیک‌ها و ابزارها گوشه‌ای از جریان بازار را روشن می‌کنند. معمولاً پزشکان با به‌کار بردن چند ابزار معاینه و تکنیک می‌خواهند به تشخیص بهتر و کامل‌تر دست پیدا کنند و علاوه بر بررسی‌های ظاهری و کمک گرفتن از ابزارهای ساده، معاینات بیشتری با آزمایش انجام می‌دهند. به‌کارگیری تکنیک‌ها و اصول شناخته شده در نمودارهای قیمت نیز همین بینش را نیاز دارد.
تغییر قیمت در بازار فقط یک علت دارد: تغییرِ نسبتِ عرضه به تقاضا؛ بنابراین، وقایع به وسیله روان معامله‌گران روی بازار مؤثرند نه به‌صورت مستقیم. به‌عنوان مثال با ورشکستگی یک بانک بزرگ در بریتانیا ارزش پوند کاهش می‌یابد. علت آن، ورشکستگی بانک نیست. بلکه کاهش تقاضای خرید و افزایش تقاضای فروش پوند مزایای تحلیل روند از طرف معامله‌گران پس از اعلام ورشکستگی بانک است.
یک تحلیلگر تکنیکال می‌تواند از استراتژی خود در تمام بازارها و روی تمام چارتها استفاده کند و این، یکی از بزرگ‌ترین نقاط قوت این نوع تحلیل است. در صورتی که تحلیلگران فاندامنتال فقط می‌توانند از نتیجه بررسی اطلاعات و صورت‌های مالی خود در بازار مربوطه استفاده کنند و این ناشی از حجم مزایای تحلیل روند زیاد این اطلاعات است.
باید گفت تحلیل تکنیکی کلاسیک نقاط ضعفی نیز دارد. بیشتر تکنیک‌ها و ابزارهای تحلیلی سنتی جنبه دیداری و چشمی دارند و معامله‌گر باید به‌طور پیوسته آن را مراقبت و پیگیری کند و قیمت دقیق و معلومی نمی‌تواند به معامله‌گر ارائه دهد. برای مثال شکسته شدن خط روند کمک خواهد کرد که تغییر انتظارات بازار را درک کند، اما معامله‌گر به قیمت مشخصی که بتواند تأیید یا نقص روند جاری را با آن بسنجد، توسط این روش دست نمی‌یابد.
یکی از بزرگ‌ترین نقاط قوت این نوع تحلیل است. در صورتی که تحلیلگران فاندامنتال فقط می‌توانند از نتیجه بررسی اطلاعات و صورت‌های مالی خود در بازار مربوطه استفاده کنند و این ناشی از حجم زیاد این اطلاعات است.
باید گفت تحلیل تکنیکی کلاسیک نقاط ضعفی نیز دارد. بیشتر تکنیک‌ها و ابزارهای تحلیلی سنتی جنبه دیداری و چشمی دارند و معامله‌گر باید به‌طور پیوسته آن را مراقبت و پیگیری کند و قیمت دقیق و معلومی نمی‌تواند به معامله‌گر ارائه دهد. برای مثال شکسته شدن خط روند کمک خواهد کرد که تغییر انتظارات بازار را درک کند، اما معامله‌گر به قیمت مشخصی که بتواند تأیید یا نقص روند جاری را با آن بسنجد، توسط این روش دست نمی‌یابد.
سرمایه‌گذاران روشن ساخت. نخست آن‌ها را بر اساس تحلیل روند و دیگر روابط و اصول، قادر به پیش‌بینی آینده کرد. دوم مباحثی در زمینه چگونگی حرکت قیمت، روان‌شناسی بازار و شکل‌گیری روندهای کوچک و بزرگ مطرح شد که شناختی عمومی از رفتار طبیعی بازار و قیمت به‌وجود آورد. سیر تاریخی نشان می‌دهد که با گذشت زمان تنها ابزارهای بیشتری معرفی گردید و دامنه تکنیک‌ها و ابزارها به قدری گسترده شد که نمی‌توانست همه آن‌ها عملاً کاربردی برای معامله‌گران داشته باشد. از دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ روابط ریاضی و نماگرهای تکنیکی گسترش بیشتری پیدا کرد و می‌توان گفت ارائه الگوهای معاملاتی و نماگرهای هشدار‌دهنده خرید و فروش تا حد زیادی مسیر تکامل نظریه داو را منحرف ساخت.

نکته‌ای که در تحلیل تکنیکی کلاسیک دیده می‌شود، انبوهی از ابزارهایی است که از زوایای مختلف، اما شبیه به هم قصد دارند آینده قیمت را پیش‌بینی کنند. حتی برخی از الگوهای قیمت تنها از لحاظ نامگذاری با یکدیگر تفاوت دارند، اما در عمل یک چیز را می‌گویند. این که چگونه این همه تکنیک، اطلاعات و اصول را در کنار یکدیگر برای تشخیص و پیش‌بینی آینده به‌کار گیریم، از همه مهم‌تر است.
امروز به نظر می‌رسد تا حد زیادی جنبه تحلیل نمودارهای قیمت، جای خود را به استفاده از ابزارهای خشک فنی داده و برخی معامله‌گران در دنیای تکنیک‌ها و ابزارهای فنی به قدری غرق شده‌اند که موضوع و هدف اصلی را فراموش کرده‌اند. ساخت استراتژی‌های ایستای خرید و فروش و تکیه بر انجام دادوستدهای خودکار نمونه‌ای از تلاش‌های فنی و تکنیکی است که معامله‌گران بسیاری را به خود مشغول ساخته است.

برخی سرمایه‌گذاران، قوت تحلیل تکنیکی را تنها در ابزارهایی می‌دانند که بتواند نقاط خرید و فروش را هشدار دهد و برخی تصور می‌کنند، ابزارهای تکنیکی ناکارآمد است و تنها به سطوح حمایت یا مقاومت برای تعیین نقاط خرید یا فروش علاقه نشان می‌دهند. به جای استفاده از ابزارهای گمراه‌کننده و هشدارهای دیرهنگام بهتر است جنبه‌های تحلیلی را تقویت کنیم و کمتر بخواهیم تنها با استفاده از یک یا ترکیبی از چند تکنیک مخصوص نشانه‌ای را برای معامله دریافت کنیم.
یکی دیگر از نقاط ضعف تحلیل تکنیکی کلاسیک، نبود تعریف مشخص و قاعده‌مند در مورد الگوهای قیمت است. در مورد آرایش‌های قیمت نظیر سر و شانه یا دو کف، قاعده مشخص و دقیقی ارائه نشده است و بین تحلیلگران از نظر تشخیص یا نقض الگو اختلاف عقیده پیش می‌آید، زیرا تعریف دقیقی برای آن پیاده‌سازی نشده است.

تحلیل تکنیکال مدرن

تحلیل تکنیکال مدرن

تحلیل تکنیکی نوین روشی است که برای پیش‌بینی حرکت‌های قیمت به‌کار برده شده و در آن کاملاً به داده‌های قیمت بالا، پایین، باز و پایانی که بازار آن را به‌وجود آورده، توجه می‌کند. در همین تعریف ساده، سه نکته نهفته ‌است:
• نخست آنکه تحلیل تکنیکی به دنبال تعیین قیمت نیست و تمرکز آن روی پیش‌بینی روند و حرکت‌های آینده قیمت است.
• دوم آنکه معامله‌گران به قیمت‌هایی توجه می‌کنند که بازار آن‌ها را بر اساس کلیه داده‌های منتشر شده و انتظارات تولید کرده است.
سومین نکته آن است که، تنها مرکز اتکا تغییرات قیمت در گذشته است.
به‌طور کلی تحلیل تکنیکی روی چند مسئله مهم و اساسی تمرکز دارد:
قیمت کنونی که بازار روی آن به دادوستد مشغول است، چیست؟
پیشینه تاریخی چه می‌گوید؟
حرکت‌های قیمت در گذشته چگونه شکل گرفته است؟ الگوی حرکت بازار چیست؟
گاهی تحلیلگران به بررسی حجم داد و ستدها، نیرو و شتاب بازار، نماگرهای تکنیکی نظیر میانگین متحرک و شاخص نیروی نسبی می‌پردازند که البته این نماگرها و نوسانگرها بازتاب و بازخور قیمت است. در نهایت آن‌ها با به‌کارگیری این اطلاعات و تفسیری که از رفتار بازار دارد، به چشم‌اندازی از آینده دست می‌یابد.

نقطه قوت تحلیل تکنیکی آن است که می‌توان بر اساس یک سری الگوهای قیمتی آینده را پیش‌بینی کرد. با این حال ممکن است هر تحلیلگر به شکل و شیوه خاصی به بررسی بازار بپردازد و شاید این یکی از ضعف‌های تحلیل تکنیکی سنتی و کلاسیک باشد.
تحلیل تکنیکی نوین جنبه‌های مثبت تحلیل روند کلاسیک و سنتی را بیشتر تقویت کرده و تمرکز بیشتری روی تعیین روابط مشخص و تعریف شده روندهای قیمت داشته است. از یک سو الگوهای قیمت به‌صورت قاعده‌مند معرفی گردیده و از سوی دیگر از تکرار الگوها، تکنیک‌ها و ابزارهای مشابه صرف‌نظر شده تا به جای آن‌ها، مزیت و کاربرد آن در یک اصل یا ابزار پایه‌ای گنجانده شود. در تحلیل تکنیکی نوین، قیمت در واحد زمان به‌عنوان مهم‌ترین معیار تصمیم‌گیری برجسته است. روان‌شناسی قیمت در کنار جایگاه فنی تعریف و سازماندهی شده است، زیرا ارتباط معنی‌دار و مهمی میان زمان، قیمت و الگوی بازار وجود دارد.
از آنجایی که تحلیل سطوح مقاوم نقش حساسی در معامله‌گری بازی می‌کند، واکنش بازار نسبت به سطوح عرضه و تقاضا به‌صورت ریشه‌ای بررسی شده است. سطوح مقاوم به درجات و ارزش‌های مختلفی تقسیم می‌شود و هر کدام از آن‌ها پیام معنی‌داری برای تحلیلگر می‌فرستند. نقش قیمت پایانی و درک قیمت‌های باز، بالا و پایین و همچنین روابط معین در روندها به همراه الگوهای سقف و کف، نقش عمده‌ای در تجزیه و تحلیل تکنیکی نوین بازی می‌کنند. بدین ترتیب تحلیل تکنیکی نوین مجموعه‌ای از اصول روند، تکنیک‌ها و ابزار کارآمد، قواعد مشخص در مورد سطوح مقاوم و الگوهای قانون‌مند است که به شکلیک فرآیند تعریف شده به دنبال شناسایی و جهت روندها، درک احساس و انتظارات بازار است.
تحلیل تکنیکی نوین روشی است که در امتداد تحلیل تکنیکی کلاسیک قرار دارد و با ارائه فرآیند مشخص، اصول تعریف شده و قوانین مشخص، بستری را برای نمودارخوانی و تحلیل‌های کامل‌تر فراهم کرده است. مهم‌ترین کارکردهای تحلیل تکنیکی نوین به این صورت است.

بالا بردن توانایی تحلیلگر در خواندن رفتار بازار و درک انتظارات
تعاریف مشخص در ارتباط با روندها و سطوح عرضه و تقاضا
کاهش وابستگی به تحلیل‌های دیداری و چشمی
اصول قانون‌مند در ارتباط با تصحیح قیمت و تغییرات روند

ارزشگذاری سطوح مقاوم و تعیین چگونگی واکنش عرضه و تقاضا برحسب زمان
درک ارتباط بین زمان، قیمت و ساختار روند
الگوهای قاعده‌مند و اصول روشن برای تعیین و تحلیل سقف و کف



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.