پایان نامه انتخاب استراتژی برای کاهش ریسک زنجیره تامین
مدیریت ریسک زنجیره تأمین یکی از مسائل اساسی پیش روی شرکت هاست، که تمامی فعالیت های سازمان را به منظور تولید محصولات و ارائه خدمات مورد نیاز مشتریان تحت تأثیر قرار می دهد. در ارزیابی، تجزیه و تحلیل و مدیریت ریسک از روش های متنوع و گوناگونی استفاده شده است که محققین مختلف برای هر یک از این روشها، مزایا و محدودیتهایی را عنوان نموده اند یکی از این روشها، روش فرایند تحلیل شبکه ای است. در تحقیق پیش رو محقق ضمن توزیع پرسشنامه ای متشکل از 53 سوال از جامعه آماری 156 نفره تحقیق خواست تا با به کار گیری طیف لیکرت 5 تایی نسبت به شناسایی و تعیین اهمیت شاخصهای موثر بر ریسک زنجیره تامین شرکتهای عضو پارک علم و فناوری دانشگاه تهران اقدام نمایند. پس از آن نسبت به تعیین و محاسبه میزان وزن و اهمیت هر یک از نوزده عامل عامل شناسایی شده در مرحله قبل با کمک روش فرایند تحلیل شبکه فازی اقدام شد. در پایان تحقیق مشخص شد که عواملی نظیر بحرانهای سیاسی در روابط خارجی کشور ، عدم ثبات بخشنامه های دولتی، مشکلات حواله (نقل و انتقال ) ارز بدلیل تحریم، تحریم کشتیرانی، نظام پولی و مالی حاکم بر کشور (مقررات نظام پولی و مالی )، تغییر در قوانین گمرکی، تغییر قیمت محصول در زنجیره تأمین بیشترین وزن را را در میان عوامل ایجاد کننده ریسک زنجیره تامین در شرکتهای عضو پارک علم و فناوری دانشگاه تهران به خود اختصاص می دهند. همچنین با بهره گرفتن از فرایند تحلیل شبکه فازی مشخص شد که برای شرکتهای عضو پارک علم و فناوری دانشگاه تهران بهترین رویکرد در مدیریت ریسک زنجیره تامین خود، به کار گیری استراتژ ی حداکثر برون سپاری و اکتفا به نظارت مهندسی بهترین راهکار است.
کلمات کلیدی: مدیریت ریسک- مدیریت زنجیره تامین- فرایند تحلیل شبکه- مجموعه های فازی، جامعه آماری
فصل اول
کلیات تحقیق
1-1 مقدمه
در بازارهای جهانی امروزی، شرکت ها واحدهایی با نام های تجاری منحصربفرد که بتوانند به صورت مستقل فعالیت کنند، نیستند، بلکه در عوض، بخش مهمی از یک زنجیره عرضه هستند. در این حالت موفقیت نهایی یک شرکت بستگی به توانایی آن در انسجام بخشیدن و هماهنگی شبکه پیچیده ای از روابط تجاری میان اعضای زنجیره عرضه دارد. (لامبرت، 2000) در دنیای رقابتی امروز با توجه به ویژگیهای محیط های جدید تولیدی و طبیعت مشتریان، دیگر شیوه های مدیریت تولید گذشته که یکپارچگی کمتری را در فرایندهایشان دنبال می کردند کارآیی خود را از دست داده اند و امروزه شرکتها نیازمندند تا یکپارچگی منظمی را در تمام فرایندهای تولیدی ـ از ماده خام تا مصرف کننده نهایی ـ ایجاد کنند. مدیریت زنجیره تامین به عنوان یک رویکرد یکپارچه برای مدیریت مناسب جریان مواد و کالا، اطلاعات و جریان پولی، توانایی پاسخگویی به این شرایط را داراست . (مونکزا [1] و همکاران، 2001)
کاهش احتمال وقوع و تناوب رخداد ریسک میتواند سازمان را از تنشهای ناشی از فرایندهای داخلی و محیطی سازمان دور کرده و فضا را برای تدوین استراتژیهای مناسبتر و عملیاتیتر فراهم سازد و ضامن بقای سازمان در بازارهای جهانی باشد. استفاده از ابزارهای تجربی و علمی (مانند تحقیق در عملیات) کمک شایانی در مدیریت کاراتر و اثربخشتر ریسک خواهد کرد.(اکیا [2] ، 2006)
امروزه بسیاری از مدیران می دانند که اقدامات انجام شده توسط یکی از اعضای زنجیره تامین می تواند بر سودآوری تمامی اجزای دیگر زنجیره موثر باشد. شرکتها غالبا به عنوان جزیی از زنجیره تامین به فکر رقابت با سایر زنجیره های تامین می باشند و با اجزای زنجیره خود رقابت نمی کنند. هزینه های ناشی از ضعف هماهنگی بین اجزا می تواند فوق العاده زیاد باشد(مظاهری، 1390).
در این فصل از تحقیق محقق می کوشد تا به توضیح کلیات تحقیق پیش رو بپردازد. لذا پس از تو ضیح بیان مساله و ضرورت انجام تحقیق به بیان سوالات و اهداف تحقیق اشاره خواهد شد توضیح مختصری راجع به واژگان تخصصی تحقیق پایان بخش مطالب این فصل خواهد بود.
1-2- بیان مسأله اساسی تحقیق
امروزه سیر تحولات پر شتاب جهانی، سازمان ها را بر آن داشته تا برای غلبه بر شرایط نامطمئن پیرامون خود به تحلیل در زمینه مدیریت زنجیره تامین بپردازند. تامین کنندگان بایستی قطعات و مواد را به بهترین کیفیت و کمترین هزینه تولید نمایند و توزیع کنندگان محصولات نیز باید رابطه نزدیکی با سیاست های توسعه بازار داشته باشند.
در دنیای رقابتی کنونی مدیریت زنجیره تأمین یکی از مسائل اساسی پیش روی بنگاه های اقتصادی است که تمامی فعالیت های سازمان را به منظور تولید محصولات و ارائه خدمات مورد نیاز مشتریان تحت تأثیر قرار می دهد، از این رو توجه به فرصت ها و تهدیدات موجود در عرصه تجارت جهانی و ارزیابی توان سازمان در رویارویی با ریسکهای این عرصه از اهمیت انکارناپذیری برخوردار است، مدیر یت ریسک در زنجیره تأمین وظیفه شناسایی، تحلیل، ارائه راهکارهای مناسب جهت پاسخگویی، کنترل و پایش ریسکها در چرخه های اقتصادی و تولیدی را بر عهده دار (مظاهری و همکاران،1390).
عدم قطعیتها و عدم اطمینان ها در دو سطح تاکتیکی و دراز مدت مطرح است . در رابطه با عدم قطعیت کوتاه مدت، می توان به مواردی همچون تقاضا برای یک کالا و یا مجموعه کالاها اشاره نمود . ولی عدم قطعیت دراز مدت شامل مواردی مانند گسترش بازار یا توسعه خط تولید می شود . مخاطرات در رابطه با سطح تاکتیکی( کوتاه مدت) بسیار متفاوت از طرح های دراز مدت است . ریسک سطح تاکتیکی و هزینه های تحمیلی پیامد آن قابل محاسبه و پیش بینی است درحالی که خطر و ریسک در سطح طرح ریزی های دراز مدت به علت وجود پدیده عدم قطعیت، خیلی بیشتر و حتی دارای اشکال مختلف از دیدگاه های گوناگون است.
مدیریت ریسک در زنجیره تامین، وظیفه شناسایی، تحلیل، ارائه راهکارهای مناسب جهت پاسخ گویی، کنترل و پایش ریسکها در چرخه های اقتصادی و تولیدی را بر عهده دارد(ابراهیم نژاد 1386).
مدیریت ریسک اهمیت خود را از روندهای صنعتی متعددی می گیرد که در حال حاضر در جریان هستند؛ افزایش برون سپاری استراتژیک توسط شرکت ها، جهانی شدن بازارها، افزایش اتکا به تامین کنندگان برای توانایی خاص و نوآوری، اتکا به شبکه تامین برای مزیت رقابتی و ظهور تکنولوژی های اطلاعاتی که کنترل و همکاری در زنجیره های تامین گسترده را ممکن ساخته است.(مومن زاده، حاج فتلیحا، 2010)
چوپرا [3] ریسکهای زنجیره تامین را مطابق زیر طبقه بندی می کند:
الف: ریسکهای تأمین کنندگان
ب: ریسکهای تولیدکننده
ج: ریسکهای توزیع کننده
د : ریسکهای مشتری نهایی
تعریف ریسک امروزه دستخوش تغییرات زیادی شده و دامنه آن بسیار توسعه یافته است. با توجه به این موضوع، توسعه مدیریت ریسک وراه های مقابله با آن ضرورت می یابد. در شرایط فعلی مدیریت ریسک نسبت به سایر عوامل موثر در زنجیره تامین، از بیشترین اهمیت برخوردار است. این در حالیست که در سالهای نه چندان دور اهمیت این موضوع چندان مورد توجه سازمانها قرار نمی گرفت و از منظر سازمانی، کیفیت مهمترین عامل تاثیر گذار محسوب می شد(قاری و همکاران،1390)
لذا در تحقیق پیش رو کوشش می شود تا به انتخاب استراتژی کاهش ریسک زنجیره تامین با بهره گرفتن از فرایند تحلیل شبکه فازی پرداخته شود.
1-3-اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
وجود عدم قطعیت ها و افزایش عوامل تأثیرگذار در زنجیره تأمین و پیچیده ترین شدن سیستم های تولیدی، مدیران را در تحقق اهدافشان دچار مشکل کرده است. هر سازمانی بسته به نوع فعالیت و میزان حساسیت دارائیهای خود، با سطح متفاوتی از ریسکها و مخاطرات مواجه است که بایستی فرایند مدیریت ریسک برای آن پیاده سازی شود و به صورت پیشگیرانه مشکلات و ریسک های مؤثر بر زنجیره مدیریت شود(مظاهری وهمکاران،1390).
در دهه اخیر مدیریت زنجیره تأمین از حالت نامحسوس و فرعی خارج شده و به یک عنصر استراتژیک تبدیل گشته است که می تواند تأثیر مثبت و محسوس روی فعالیت های سازمانها بگذارد . تحولات ناشی از تکنولوژی در شرایط بازار، تغییر شکل شیوه های کسب و کار، توقعات و انتظارات جدید شرکای موجود در زنجیره تأمین و سرانجام تقاضا برای ارزش ایجادشده بیشتر از طرف مصرف کننده نهایی، ازجمله موارد موجود در تغییر وضعیت مدیریت زنجیره تأمین است(لانشنی [4] و همکارانش، 2003)
امروزه بسیاری از شرکتها برای کسب مزیت هزینه ای و سهم بازار، تمهیدات مختلفی چون برون سپاری تولید و تنوع محصولی را اتخاذ می نمایند. این تمهیدات زمانی موثر می باشند که در شرایط پایدار قرار داشته باشیم. اما خود این تمهیدات می توانند باعث شوند تا یک زنجیره تامین تحت تاثیر انواع گوناگون ریسک، مانند چرخه های نامطمئن اقتصادی، تقاضای غیر قطعی مشتری و حوادث انسانی و طبیعی، آسیب های فراوانی را متحمل گردد. لذا به فراخور افزایش روزافزون این تمهیدات، نیاز به مطالعه راهکارها و استراتژی های مختلف برای مدیریت ریسک زنجیره تامین بطور روزافزونی در دستور کار شرکتهای برتر قرار گرفته است.
کرستن و همکاران مدیریت ریسک زنجیره تامین را به صورت جنبه ای از مدیریت زنجیره تامین که دربر گیرنده تمام استراتژی ها و محاسبات، تمام دانش، موسسات، فرایندها و تمام تکنولوژی هایی است که در سطوح فنی، استراتژی کاهش ریسک فردی و سازمانی برای کاهش ریسک زنجیره تامین بکار گرفته می شوند.» (کرستن [5] و همکارانش، 2006)
ریسک های وارده به زنجیره تامین، به تناسب عامل وارد کننده ریسک، انواع مختلفی را شامل می شوند. به علت عدم قطعیت در زنجیره تامین، همچنین نحوه شناسایی و ارتباط میان ریسک ها در هر یک از اجزای زنجیره، جایگاه مدیریت استراتژیک ریسک به عنوان یکی از وظایف اساسی مدیران در نظر گرفته می شود.
عواملی نظیر مسائل سیاسی، نوسانات تقاضا، تغییرات تکنولوژی، ناپایداریهای مالی و حوادث طبیعی موجب افزایش عدم قطعیت و بروز ریسکهایی در زنجیره تامین میشود. مدیریت چنین ریسکهایی، جهت کاهش آسیب پذیری زنجیره تامین، ضروری میباشد. مدیریت ریسک زنجیره- تامین اخیراً توجهات بسیاری را به خود جلب نموده و مقالات زیادی در این زمینه منتشر شده است.
بررسی تاثیر استراتژی های کاهش ریسک بر ریسک ادراک شده مصرف کننده؛ (مطالعه موردی: لپ تاپ دل) مقاله
در دنیای پر رقابت امروز که سرعت ورود رقبای جدید و عرضه محصولات متنوع بسیار بالاست، داشتن شناخت و آگاهی لازم از نحوه واکنش مصرف کنندگان نسبت به محصول و ارائه راهکارها و ویژگیهایی برای متمایز کردن کالا و خدمات جهت کاهش مخاطره و افزایش احتمال خرید مصرف کننده ها امری بدیهی و لازم به نظر می رسد. این تحقیق به منظور بررسی تاثیر استراتژی های کاهش ریسک بر ریسک ادراک شده مصرف کننده بر اساس ۵ متغیر شهرت برند ، کیفیت ، قیمت ،سطح اطلاعات مثبت و خدمات پس از فروش با روش علی انجام گردید . پس از ارائه چارچوب کلی تحقیق ۵ فرضیه تدوین و برای آزمون فرضیات ارائه شده ۳۰۶ پرسشنامه شامل ۲۳سوال طراحی و در شهر خرم آبادتوزیع گردید.این جامعه در بر گیرنده استفاده کنندگان از برند دل می باشد .فرضیه های مطرح شده از طریق تجزیه و تحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار LISREL تاییدگردیدند. پس از تحلیل نتایج ، پیشنهاداتی در خصوص نتایج تحقیق، ارائه شده است.
خلاصه ماشینی:
اين تحقيق به منظور بررسي تأثير استراتژي هاي کاهش ريسک بر ريسک ادراک شده مصرف کننده بر اساس ٥متغير شهرت برند ، کيفيت ، قيمت ،سطح اطلاعات مثبت و خدمات پس از فروش با روش علي انجام گرديد . استراتژي هاي کاهش ريسک ، ريسک ادراک شده مصرف کننده، لپ تاپ دل ١- مقدمه ريسک از عوامل کليدي است که همواره مورد توجه گروههاي مختلف مصرف کنندگان قرار مي گيرد، در واقع مي توان گفت که ريسک يکي از معيارهاي اصلي در هنگام تصميم گيري ، بخصوص در مورد کالاهايي که داراي سطح درگيري ذهني بالايي هستند مي باشد که افراد به شکلهاي گوناگون و برحسب ميران تحمل خود به آن واکنش نشان مي دهند ( يوانگ و همکاران،٢٠١٠ ، ٣٠٨ و ٣٠٧ ). از سوي ديگر توليدکنندگان منابع هنگفت و تلاشهاي زيادي را صرف توليد و ارائه محصول مي نمايند بنابراين براي افزايش فروش و متمايز کردن محصولات خود لازم است با شناخت نيازها و خواسته ها و هم چنين با شناسايي و اولويت بندي هر يک از عوامل مؤثر بر کاهش ريسک از نقطه نظر خريداران با راهکارها و معيارهاي مناسب ، استراتژي هاي مناسب را جهت کاهش ريسک و افزايش احتمال خريد آنان بکار گيرند تا ضمن جلب توجه مشتريان، تأمين خواسته ها و کاهش مخاطره آنان نه تنها از منافع مشتريان بهره مند گردند بلکه با آگاه شدن از شيوه واکنش مصرف کنندگان در برابر انواع و اقسام محصولات، قيمت ، تبليغات و . C, (1994), “customer service management: a methodology for increasing customer value through utilization of the taguchi strategy”, journal of business logistics v. H. W, (2010), " Assessment of after- sales service behaviors of Ethiopia Telecom customers", Journal of Economic and management.
پایان نامه انتخاب استراتژی برای کاهش ریسک زنجیره تامین
مدیریت ریسک زنجیره تأمین یکی از مسائل اساسی پیش روی شرکت هاست، که تمامی فعالیت های سازمان را به منظور تولید محصولات و ارائه خدمات مورد نیاز مشتریان تحت تأثیر قرار می دهد. در ارزیابی، تجزیه و تحلیل و مدیریت ریسک از روش های متنوع و گوناگونی استفاده شده است که محققین مختلف برای هر یک از این روشها، مزایا و محدودیتهایی را عنوان نموده اند یکی از این روشها، روش فرایند تحلیل شبکه ای است. در تحقیق پیش رو محقق ضمن توزیع پرسشنامه ای متشکل از 53 سوال از جامعه آماری 156 نفره تحقیق خواست تا با به کار گیری طیف لیکرت 5 تایی نسبت به شناسایی و تعیین اهمیت شاخصهای موثر بر ریسک زنجیره تامین شرکتهای عضو پارک علم و فناوری دانشگاه تهران اقدام نمایند. پس از آن نسبت به تعیین و محاسبه میزان وزن و اهمیت هر یک از نوزده عامل عامل شناسایی شده در مرحله قبل با کمک روش فرایند تحلیل شبکه فازی اقدام شد. در پایان تحقیق مشخص شد که عواملی نظیر بحرانهای سیاسی در روابط خارجی کشور ، عدم ثبات بخشنامه های دولتی، مشکلات حواله (نقل و انتقال ) ارز بدلیل تحریم، تحریم کشتیرانی، نظام پولی و مالی حاکم بر کشور (مقررات نظام پولی و مالی )، تغییر در قوانین گمرکی، تغییر قیمت محصول در زنجیره تأمین بیشترین وزن را را در میان عوامل ایجاد کننده ریسک زنجیره تامین در شرکتهای عضو پارک علم و فناوری دانشگاه تهران به خود اختصاص می دهند. همچنین با بهره گرفتن از فرایند تحلیل شبکه فازی مشخص شد که برای شرکتهای عضو پارک علم و فناوری دانشگاه تهران بهترین رویکرد در مدیریت ریسک زنجیره تامین خود، به کار گیری استراتژ ی حداکثر برون سپاری و اکتفا به نظارت مهندسی بهترین راهکار است.
کلمات کلیدی: مدیریت ریسک- مدیریت زنجیره تامین- فرایند تحلیل شبکه- مجموعه های فازی، جامعه آماری
فصل اول
کلیات تحقیق
1-1 مقدمه
در بازارهای جهانی امروزی، شرکت ها واحدهایی با نام های تجاری منحصربفرد که بتوانند به صورت مستقل فعالیت کنند، نیستند، بلکه در عوض، بخش مهمی از یک زنجیره عرضه هستند. در این حالت موفقیت نهایی یک شرکت بستگی به توانایی آن در انسجام بخشیدن و هماهنگی شبکه پیچیده ای از روابط تجاری میان اعضای زنجیره عرضه دارد. (لامبرت، 2000) در دنیای رقابتی امروز با توجه به ویژگیهای محیط های جدید تولیدی و طبیعت مشتریان، دیگر شیوه های مدیریت تولید گذشته که یکپارچگی کمتری را در فرایندهایشان دنبال می کردند کارآیی خود را از دست داده اند و امروزه شرکتها نیازمندند تا یکپارچگی منظمی را در تمام فرایندهای تولیدی ـ از ماده خام تا مصرف کننده نهایی ـ ایجاد کنند. مدیریت زنجیره تامین به عنوان یک رویکرد یکپارچه برای مدیریت مناسب جریان مواد و کالا، اطلاعات و جریان پولی، توانایی پاسخگویی به این شرایط را داراست . (مونکزا [1] و همکاران، 2001)
کاهش احتمال وقوع و تناوب رخداد ریسک میتواند سازمان را از تنشهای ناشی از فرایندهای داخلی و محیطی سازمان دور کرده و فضا را برای تدوین استراتژیهای مناسبتر و عملیاتیتر فراهم سازد و ضامن بقای سازمان در بازارهای جهانی باشد. استفاده از ابزارهای تجربی و علمی (مانند تحقیق در عملیات) کمک شایانی در مدیریت کاراتر و اثربخشتر ریسک خواهد کرد.(اکیا [2] ، 2006)
امروزه بسیاری از مدیران می دانند که اقدامات انجام شده توسط یکی از اعضای زنجیره تامین می تواند بر سودآوری تمامی اجزای دیگر زنجیره موثر باشد. شرکتها غالبا به عنوان جزیی از زنجیره تامین به فکر رقابت با سایر زنجیره های تامین می باشند و با اجزای زنجیره خود رقابت نمی کنند. هزینه های ناشی از ضعف هماهنگی بین اجزا می تواند فوق العاده زیاد باشد(مظاهری، 1390).
در این فصل از تحقیق محقق می کوشد تا به توضیح کلیات تحقیق پیش رو بپردازد. لذا پس از تو ضیح بیان مساله و ضرورت انجام تحقیق به بیان سوالات و اهداف تحقیق اشاره خواهد شد توضیح مختصری راجع به واژگان تخصصی تحقیق پایان بخش مطالب این فصل خواهد بود.
1-2- بیان مسأله اساسی تحقیق
امروزه سیر تحولات پر شتاب جهانی، سازمان ها را بر آن داشته تا برای غلبه بر شرایط نامطمئن پیرامون خود به تحلیل در زمینه مدیریت زنجیره تامین بپردازند. تامین کنندگان بایستی قطعات و مواد را به بهترین کیفیت و کمترین هزینه تولید نمایند و توزیع کنندگان محصولات نیز باید رابطه نزدیکی با سیاست های توسعه بازار داشته باشند.
در دنیای رقابتی کنونی مدیریت زنجیره تأمین یکی از مسائل اساسی پیش روی بنگاه های اقتصادی است که تمامی فعالیت های سازمان را به منظور تولید محصولات و ارائه خدمات مورد نیاز مشتریان تحت تأثیر قرار می دهد، از این رو توجه به فرصت ها و تهدیدات موجود در عرصه تجارت جهانی و ارزیابی توان سازمان در رویارویی با ریسکهای این عرصه از اهمیت انکارناپذیری برخوردار است، مدیر یت ریسک در زنجیره تأمین وظیفه شناسایی، تحلیل، ارائه راهکارهای مناسب جهت پاسخگویی، کنترل و پایش ریسکها در چرخه های اقتصادی و تولیدی را بر عهده دار (مظاهری و همکاران،1390).
عدم قطعیتها و عدم اطمینان ها در دو سطح تاکتیکی و دراز مدت مطرح است . در رابطه با عدم قطعیت کوتاه مدت، می توان به مواردی همچون تقاضا برای یک کالا و یا مجموعه کالاها اشاره نمود . ولی عدم قطعیت دراز مدت شامل مواردی مانند گسترش بازار یا توسعه خط تولید می شود . مخاطرات در رابطه با سطح تاکتیکی( کوتاه مدت) بسیار متفاوت از طرح های دراز مدت است . ریسک سطح تاکتیکی و هزینه های تحمیلی پیامد آن قابل محاسبه و پیش بینی است درحالی که خطر و ریسک در سطح طرح ریزی های دراز مدت به علت وجود پدیده عدم قطعیت، خیلی بیشتر و حتی دارای اشکال مختلف از دیدگاه های گوناگون است.
مدیریت ریسک در زنجیره تامین، وظیفه شناسایی، تحلیل، ارائه راهکارهای مناسب جهت پاسخ گویی، کنترل و پایش ریسکها در چرخه های اقتصادی و تولیدی را بر عهده دارد(ابراهیم نژاد 1386).
مدیریت ریسک اهمیت خود را از روندهای صنعتی متعددی می گیرد که در حال حاضر در جریان هستند؛ افزایش برون سپاری استراتژیک توسط شرکت ها، جهانی شدن بازارها، افزایش اتکا به تامین کنندگان برای توانایی خاص و نوآوری، اتکا به شبکه تامین برای مزیت رقابتی و ظهور تکنولوژی های اطلاعاتی که کنترل و همکاری در زنجیره های تامین گسترده را ممکن ساخته است.(مومن زاده، حاج فتلیحا، 2010)
چوپرا [3] ریسکهای زنجیره تامین را مطابق زیر طبقه بندی می کند:
الف: ریسکهای تأمین کنندگان
ب: ریسکهای تولیدکننده
ج: ریسکهای توزیع کننده
د : ریسکهای مشتری نهایی
تعریف ریسک امروزه دستخوش تغییرات زیادی شده و دامنه آن بسیار توسعه یافته است. با توجه به این موضوع، توسعه مدیریت ریسک وراه های مقابله با آن ضرورت می یابد. در شرایط فعلی مدیریت ریسک نسبت به سایر عوامل موثر در زنجیره تامین، از بیشترین اهمیت برخوردار است. این در حالیست که در سالهای نه چندان دور اهمیت این موضوع چندان مورد توجه سازمانها قرار نمی گرفت و از منظر سازمانی، کیفیت مهمترین عامل تاثیر گذار محسوب می شد(قاری و همکاران،1390)
لذا در تحقیق پیش رو کوشش می شود تا به انتخاب استراتژی کاهش ریسک زنجیره تامین با بهره گرفتن از فرایند تحلیل شبکه فازی پرداخته شود.
1-3-اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
وجود عدم قطعیت ها و افزایش عوامل تأثیرگذار در زنجیره تأمین و پیچیده ترین شدن سیستم های تولیدی، مدیران را در تحقق اهدافشان دچار مشکل کرده است. هر سازمانی بسته به نوع فعالیت و میزان حساسیت دارائیهای خود، با سطح متفاوتی از ریسکها و مخاطرات مواجه است که بایستی فرایند مدیریت ریسک برای آن پیاده سازی شود و به صورت پیشگیرانه مشکلات و ریسک های مؤثر بر زنجیره مدیریت شود(مظاهری وهمکاران،1390).
در دهه اخیر مدیریت زنجیره تأمین از حالت نامحسوس و فرعی خارج شده و به یک عنصر استراتژیک تبدیل گشته است که می تواند تأثیر مثبت و محسوس روی فعالیت های سازمانها بگذارد . تحولات ناشی از تکنولوژی در شرایط بازار، تغییر شکل شیوه های کسب و کار، توقعات و انتظارات جدید شرکای موجود در زنجیره تأمین و سرانجام تقاضا برای ارزش ایجادشده بیشتر از طرف مصرف کننده نهایی، ازجمله موارد موجود در تغییر وضعیت مدیریت زنجیره تأمین است(لانشنی [4] و همکارانش، 2003)
امروزه بسیاری از شرکتها برای کسب مزیت هزینه ای و سهم بازار، تمهیدات مختلفی چون برون سپاری تولید و تنوع محصولی را اتخاذ می نمایند. این تمهیدات زمانی موثر می باشند که در شرایط پایدار قرار داشته باشیم. اما خود این تمهیدات می توانند باعث شوند تا یک زنجیره تامین تحت تاثیر انواع گوناگون ریسک، مانند چرخه های نامطمئن اقتصادی، تقاضای غیر قطعی مشتری و حوادث انسانی و طبیعی، آسیب های فراوانی را متحمل گردد. لذا به فراخور افزایش روزافزون این تمهیدات، نیاز به مطالعه راهکارها و استراتژی های مختلف برای مدیریت ریسک زنجیره تامین بطور روزافزونی در دستور کار شرکتهای برتر قرار گرفته است.
کرستن و همکاران مدیریت ریسک زنجیره تامین را به صورت جنبه ای از مدیریت زنجیره تامین که دربر گیرنده تمام استراتژی ها و محاسبات، تمام دانش، موسسات، فرایندها و تمام تکنولوژی هایی است که در سطوح فنی، فردی و سازمانی برای کاهش ریسک زنجیره تامین بکار گرفته می شوند.» (کرستن [5] و همکارانش، 2006)
ریسک های وارده به زنجیره تامین، به تناسب عامل وارد کننده ریسک، انواع مختلفی را شامل می شوند. به علت عدم قطعیت در زنجیره تامین، همچنین نحوه شناسایی و ارتباط میان ریسک ها در هر یک از اجزای زنجیره، جایگاه مدیریت استراتژیک ریسک به عنوان یکی از وظایف اساسی مدیران در نظر گرفته می شود.
عواملی نظیر مسائل سیاسی، نوسانات تقاضا، تغییرات تکنولوژی، ناپایداریهای مالی و حوادث طبیعی موجب افزایش عدم قطعیت و بروز ریسکهایی در زنجیره تامین میشود. مدیریت چنین ریسکهایی، جهت کاهش آسیب پذیری زنجیره تامین، ضروری میباشد. مدیریت ریسک زنجیره- تامین اخیراً توجهات بسیاری را به خود جلب نموده و مقالات زیادی در این زمینه منتشر شده است.
۴ استراتژی اصلی مدیریت ریسک در پروژه
دسته بندی مقالات
مدیریت ریسک: تعادل میان زمان، هزینه و کیفیت
در پروژه های ساختمانی، سه مولفه اصلی شامل زمان، هزینه و کیفیت هستند که میزان موفقیت پروژه را تعیین می کنند. هنگامی که یک ریسک به وقوع می پیوندد، ممکن است پروژه با تاخیر به پایان برسد یا نتواند کیفیت مورد نظر کارفرما را ارائه نماید. در این زمان، مدیر پروژه ناگزیر است که با پرداخت هزینه بیشتر به کاهش زمان پروژه یا بهبود کیفیت آن بپردازد.
در چنین شرایطی اگر پروژه با خطر افزایش هزینه ها نیز مواجه شود، برقراری تعادل میان سه مولفه فوق بسیار مشکل خواهد بود و مدیر پروژه باید استراتژی پاسخگویی به ریسک ها را به نحوی درنظر بگیرد که حالت بهینه ای میان، زمان، هزینه و کیفیت ایجاد شود.
مراحل اصلی مدیریت ریسک
مدیریت ریسک پروژه به طور کلی در سه مرحله به انجام می رسد که شامل شناسایی ریسک، تحلیل ریسک و پاسخگویی به آن می باشد.
مرحله شناسایی شامل پیش بینی تمامی ریسک های پیش رو و مستند نمودن آن می باشد.
مرحله تحلیل شامل بیان تفصیلی ریسک های شناسایی شده و احتمال وقوع و همچنین اثرات ناشی از وقوع هر یک می باشد.
مرحله پاسخگویی شامل تعیین اولویت پاسخگویی به هر یک از ریسک ها و اقدام برای کاهش احتمال وقوع یا اثرات ناشی از وقوع ریسک های پراهمیت می باشد.
در بسیاری از شرکت ها، مراحل مذکور با توجه به تجربیات مدیران پروژه، موارد ثبت شده مشابه و دستورالعمل های موجود به انجام می رسند که با توجه به محدودیت اطلاعات مستند شده، بعضاً با شکست مواجه می شوند.
مفاهیم کلی
در ادامه به منظور کمک به درک استراتژی های مدیریت ریسک، به تعریف برخی از مفاهیم کلی پرداخته ایم:
محدوده پروژه (Scope):
منظور از محدوده پروژه، اهداف پروژه و بودجه مالی و زمانی است برای دستیابی به این اهداف پیش بینی شده است. محدوده پروژه مشخص می کند که چه فعالیت هایی باید در چه زمان و با چه هزینه ای به انجام برسند.در واقع، محدوده پروژه نشانگر زمان، هزینه و کیفیت اجرا یعنی همان مولفه های اصلی مدیریت ریسک می باشد.
ساختار شکست کار (WBS):
ساختار شکست کار ابزاری برای دسته بندی فعالیت هاست که به سازماندهی بهتر فعالیت های پروژه کمک می کند. هر فعالیت در ساختار شکست کار نیز (همانند کل پروژه) محدوده خاص خود را دارد که زمان، هزینه و کیفیت آن فعالیت را مشخص می کند.
رویداد ریسک:
رویداد ریسک در واقع به معنای بروز یک شرایط غیر قطعی است که ممکن است بر زمان، هزینه و یا کیفیت پروژه اثر بگذارد. احتمال وقوع و میزان اثرگذاری، دو بعد اصلی هر رویداد ریسک هستند.
مدیریت ریسک در پروژه
مدیریت ریسک به معنای رویکردی است که برای مقابله با ریسک های شناسایی شده به کار گرفته می شود. این رویکرد می تواند پذیرش ریسک، انتقال ریسک به دیگر ارکان پروژه، کاهش ریسک و یا پرهیز کامل از آن باشد.
پذیرش ریسک به این معنا است که شدت اثرات ناشی از وقوع ریسک به قدری ناچیز است که نیازی به انجام اقدام متقابل برای جلوگیری از بروز آن وجود ندارد. انتقال ریسک به دیگران عموماً در قالب بندهای قراردادی صورت می گیرد و طرف پذیرنده، در قبال دریافت امتیازاتی می پذیرد که برخی ریسک ها استراتژی کاهش ریسک را بر عهده بگیرد. کاهش ریسک به معنای اقداماتی است که سبب کاهش احتمال بروز و یا کاهش شدت عواقب ناشی از بروز ریسک می گردد. پرهیز کامل از ریسک در مواردی رخ می دهد که عواقب ناشی از بروز ریسک به قدری سهمگین است که به هیچ عنوان نمی توان بروز آن را تحمل نمود.
براساس موارد فوق، مدیر پروژه می تواند استراتژی خود را برای پاسخگویی به ریسک ها تعیین نماید:
استراتژی های مدیریت ریسک
۱- استراتژی ناحیه ای مدیریت ریسک
در استراتژی ناحیه ای، در هر مرحله دو بخش از پروژه از نظر ریسک های موجود، مورد مقایسه قرار می گریند. سپس مشخص می شود که هر یک از این ناحیه ها با چه احتمالی در معرض بروز ریسک های مختلف قرار دارند و بروز این ریسک ها در هر ناحیه، با چه وزنی کل پروژه را متاثر می سازد. این دو ناحیه در یک نمودار دو بعدی تصویر می شوند و مشخص می شود که هر گونه اقدام در راستای مدیریت ریسک در یک ناحیه، چه اثرات متقابلی در ناحیه مجاور خواهد داشت.
۲- استراتژی بده-بستان در مدیریت ریسک
در استراتژی بده-بستان، اهداف مدیران و اولویت های پروژه درخصوص هزینه ها، مدت و کیفیت اجرا، احتمال تغییر در کار و … ناشی از هر گونه اقدام در راستای مدیریت ریسک مورد بررسی قرار می گیرد و تصمیم گیری می شود که کدامیک از مولفه های تعریف شده، باید برای حفظ سایر مولفه ها قربانی شوند.
۳- استراتژی مدیریت ریسک بر مبنای ساختار شکست کار
این استراتژی با توجه اصول کلی تعریف شده در مبانی مدیریت پروژه شکل گرفته و برای هر یک از فعالیت های موجود در ساختار شکست کار، ریسک های موجود و احتمال و عواقب بروز آن ها را مورد سنجش قرار می دهد. در این روش تلاش می شود تمامی ریسک ها کنترل شوند و تعریف حالت بهینه برای پروژه چندان مدنظر نمی باشد.
۴- استراتژی بهینه سازی ریسک های پروژه
در این روش، یک مدل ریاضی برای تحلیل و ارزیابی ریسک تعریف می شود که کارایی هر یک از اقدامات انجام شده در مراحل مختلف مدیریت ریسک را وزن دهی می کند و تلاش می کند در قالب محدودیت های موجود و با صرف کمترین هزینه، اهداف مورد نظر را بدست آورد. اگرچه این روش به نظر کارآمد جلوه می کند اما تعریف توابع ریاضی و مدلسازی ریسک ها، بسیار پیچیده خواهد بود.
بررسی تاثیر استراتژی های کاهش ریسک بر ریسک ادراک شده مصرف کننده؛ (مطالعه موردی: لپ تاپ دل) مقاله
در دنیای پر رقابت امروز که سرعت ورود رقبای جدید و عرضه محصولات متنوع بسیار بالاست، داشتن شناخت و آگاهی لازم از نحوه واکنش مصرف کنندگان نسبت به محصول و ارائه راهکارها و ویژگیهایی برای متمایز کردن کالا و خدمات جهت کاهش مخاطره و افزایش احتمال خرید مصرف کننده ها امری بدیهی و لازم به نظر می رسد. این تحقیق به منظور بررسی تاثیر استراتژی های کاهش ریسک بر ریسک ادراک شده مصرف کننده بر اساس ۵ متغیر شهرت برند ، کیفیت ، قیمت ،سطح اطلاعات مثبت و خدمات پس از فروش با روش علی انجام گردید . پس از ارائه چارچوب کلی تحقیق ۵ فرضیه تدوین و برای آزمون فرضیات ارائه شده ۳۰۶ پرسشنامه شامل ۲۳سوال طراحی و در شهر خرم آبادتوزیع گردید.این جامعه در بر گیرنده استفاده کنندگان از برند دل می باشد .فرضیه های مطرح شده از طریق تجزیه و تحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار LISREL تاییدگردیدند. پس از تحلیل نتایج ، پیشنهاداتی در خصوص نتایج تحقیق، ارائه شده است.
خلاصه ماشینی:
اين تحقيق به منظور بررسي تأثير استراتژي هاي کاهش ريسک بر ريسک ادراک شده مصرف کننده بر اساس ٥متغير شهرت برند ، کيفيت ، قيمت ،سطح اطلاعات مثبت و خدمات پس از فروش با روش علي انجام گرديد . استراتژي هاي کاهش ريسک ، ريسک ادراک شده مصرف کننده، لپ تاپ دل ١- مقدمه ريسک از عوامل کليدي است که همواره مورد توجه گروههاي مختلف مصرف کنندگان قرار مي گيرد، در واقع مي توان گفت که ريسک يکي از معيارهاي اصلي در هنگام تصميم گيري ، بخصوص در مورد کالاهايي که داراي سطح درگيري ذهني بالايي هستند مي باشد که افراد به شکلهاي گوناگون و برحسب ميران تحمل خود به آن واکنش نشان مي دهند ( يوانگ و همکاران،٢٠١٠ ، ٣٠٨ و ٣٠٧ ). از سوي ديگر توليدکنندگان منابع هنگفت و تلاشهاي زيادي را صرف توليد و ارائه محصول مي نمايند بنابراين براي افزايش فروش و متمايز کردن محصولات خود لازم است با شناخت نيازها و خواسته ها و هم چنين با شناسايي و اولويت بندي هر يک از عوامل مؤثر بر کاهش ريسک از نقطه نظر استراتژی کاهش ریسک خريداران با راهکارها و معيارهاي مناسب ، استراتژي هاي مناسب را جهت کاهش ريسک و افزايش احتمال خريد آنان بکار گيرند تا ضمن جلب توجه مشتريان، تأمين خواسته ها و کاهش مخاطره آنان نه تنها از منافع مشتريان بهره مند گردند بلکه با آگاه شدن از شيوه واکنش مصرف کنندگان در برابر انواع و اقسام محصولات، قيمت ، تبليغات و . C, (1994), “customer service management: a methodology for increasing customer value through utilization of the taguchi strategy”, journal of business logistics v. H. W, (2010), " Assessment of after- sales service behaviors of Ethiopia Telecom customers", Journal of Economic and management.
دیدگاه شما