تحلیل بنیادی یا فاندامنتال چیست ؟
تحلیل بنیادی عبارت است از مطالعه و بررسی شرایط اقتصادملی، صنعت و وضعیت شرکت.
هدف اصلی از انجام اینگونه مطالعات، تعیین ارزش واقعی سهام (ارزشذاتی) شرکتهاست.
تحلیل بنیادی معمولاً بر اطلاعات و آمار کلیدی مندرج در صورتهای مالی شرکت تمرکز مینماید تا مشخص کند که آیا قیمت سهام بهدرستی ارزشیابی شدهاست یا نه؟
بخش قابلملاحظهای از اطلاعات بنیادی، بر اطلاعات و آمار اقتصادملی، صنعت و شرکت تمرکز دارد.
▪ رویکرد معمول در تحلیل شرکت، دربرگیرنده چهار مرحله اساسی است:
۱) تعیین وضعیت کلی اقتصاد کشور.
۲) تعیین وضعیت صنعت.
۳) تعیین وضعیت شرکت.
۴) تعیین ارزش سهام شرکت.
در ادامه، هریک از مراحل بالا را تشریحمیکنیم.
● تجزیه و تحلیل اقتصاد
وضعیت اقتصاد ملی از آن جهت مطالعه و بررسی میشود که مشخص شود آیا شرایط کلی برای بازار سهام مناسب است یا نه؟
نرخهای بهره در حال افزایش است یا کاهش؟
آیا مصرفکنندگان کالاها را مصرف میکنند؟
تراز تجاری مطلوب است؟
عرضه پول انبساطی است یا انقباضی؟
اینها تنها بخشی از سئوالاتی است که تحلیلگر بنیادی برای تعیینکردن تأثیرات شرایط اقتصادی بر بازار سهام با آنها مواجهاست.
● تجزیه و تحلیل صنعت
وضعیت صنعتی که شرکت در آن قرار دارد، تأثیر قابلتوجهی بر نحوه فعالیت شرکت دارد. اگر وضعیت صنعت مطلوب نباشد، بهترین سهام موجود در این صنعت نیز نمیتواند بازده مناسبی داشتهباشد. بهقول معروف، سهام ضعیف در صنعت قوی، بهتر از سهام قوی در صنعت ضعیف است.
● تجزیه و تحلیل شرکت
بعد از تعیین وضعیت اقتصاد و صنعت، خود شرکت نیز باید تجزیه و تحلیل شود تا از سلامت مالی آن اطمینان حاصلگردد. این تحلیل، معمولاً از طریق بررسی صورتهای مالی شرکت انجاممیشود. از روی این صورتها میتوان نسبتهای مالی سودمندی را محاسبهنمود.
نسبتهای مالی به پنج دسته اصلی تقسیم میشوند:
۱) نسبتهای سودآوری
۲) نسبتهای قیمتی
۳) نسبتهای نقدینگی
۴) نسبتهای اهرمی
۵) نسبتهای کارایی (فعالیت)
هنگام تحلیل نسبتهای مالی شرکت، نتایج حاصل از این تحلیل باید با نتایج سایر شرکتهای موجود در آن صنعت مقایسه شود تا عملکرد شرکت، شفافتر و روشنتر گردد. در ادامه، حداقل یک نسبت معروف را از هردسته معرفی میکنیم.
● حاشیه سود خالص
حاشیهسودخالص شرکت، یکی از نسبتهای سودآوری است که از طریق تقسیمکردن سود خالص به کل فروش محاسبهمیشود. این نسبت نشان میدهد کهاز یکتومان فروش شرکت، چه مقدار آن به سود خالص تبدیل شده است.
به عنوان مثال، حاشیه سودخالص ۳۰ درصد نشانمیدهد کهاز یکتومان فروش محصولات شرکت، ۳ ریال سودخالص به دست آمدهاست.
● نسبت P/E
نسبت P/E (نسبت قیمت سهام به عایدی هر سهم) از طریق تقسیمکردن قیمت جاری سهام به عایدی هر سهم (EPS) در چهار فصل گذشته به دست میآید.
این نسبت نشانمیدهد که سرمایهگذار برای خریدن یکتومان از عواید شرکت، چقدر باید بپردازد. به عنوان مثال، اگر قیمت جاری سهام، ۲۰ تومان و عایدی هر سهم در چهار فصل گذشته، ۲تومانباشد، آنگاه نسبت P/E، ۱۰ به دست میآید.
به عبارت دیگر، برای خرید یکتومان از عواید شرکت، باید ۱۰تومان بپردازیم. البته، انتظارت سرمایهگذاران از عملکرد آتی شرکت، نقش بسیار مهمی در تعیین نسبت جاری P/E ایفا میکند. رویکرد متداول در تحلیلهای مالی این است که نسبتهای P/E شرکتهای موجود در یک صنعت را با یکدیگر مقایسهکنیم. اگر تمام شرایط دیگر یکسان باشد، شرکتی که P/E آن کمتر است، ارزش بهتری دارد.
● ارزش دفتری هر سهم
ارزش دفتری هر سهم شرکت، یکی از نسبتهای قیمتی است که از تقسیمکردن کل داراییهای خالص شرکت (داراییها منهای بدهیها) به کل سهام موجود آن بهدست میآید.
ارزش دفتری هر سهم میتواند در تعیین این موضوع کمککند که آیا سهام شرکت، کمتر تکنیکال یا فاندامنتال؟ یا بیشتر از حد قیمتگذاری شدهاست (این موضوع، به روشهای حسابداری مورد استفاده شرکت و همچنین، عمر داراییهای آن نیز بستگی دارد).
اگر سهامی به قیمتی بسیار پایینتر از ارزش دفتری آن به فروش رود، میتواند نشانگر این باشد که این سهام، کمتر از ارزش واقعی خود، قیمتگذاری شدهاست.
نسبت جاری، یکی از نسبتهای نقدینگی است که از تقسیمکردن داراییهای جاری به بدهیهای جاری شرکت محاسبهمیشود. این نسبت، توانایی شرکت را برای پرداخت بدهیها و تعهدات جاری آن نشانمیدهد.
هرقدر این نسبت بالاتر باشد، قدرت نقدینگی آن نیز بالاتر خواهدبود. به عنوان مثال، اگر این نسبت ۳ باشد، بیانگر آن است که داراییهای جاری شرکت، برای پرداخت ۳ برابر بدهیهای جاری آن، کفایت میکند.
● نسبت بدهی
نسبت بدهی شرکت، یکی از نسبتهای اهرمی است که از تقسیمکردن کل بدهیها به کل داراییهای شرکت محاسبهمیشود. این نسبت نشانمیدهد که کلداراییهای شرکت تا چه حد از طریق بدهیها تأمین شده است. به عنوان مثال، اگر نسبت بدهی ۴۰ درصد باشد، بیانگر آن است که ۴۰ درصد از داراییهای شرکت از طریق ایجاد بدهی یا قرضگرفتن وجوه تأمین شدهاست.
بدهیها، همانند تیغ دولبه عملمیکنند. اگر شرایط کلی اقتصاد نامناسب و روند حرکت نرخهای بهره، فزاینده باشد، آنگاه شرکتهایی که نسبت بدهی بالایی دارند، با مشکلات مالی عدیدهای مواجه خواهندبود. اما اگر شرایط اقتصادی مناسب باشد، بدهی میتواند از طریق تأمینمالیکردن رشد شرکت با هزینههای پایینتر، سودآوری را افزایش دهد.
● گردش موجودیها
گردش موجودیهای شرکت، یکی از نسبتهای کارایی است که از تقسیمکردن قیمت تمام شده کالای فروش رفته به موجودیها محاسبهمیشود. این نسبت، کارایی شرکت را در مدیریت موجودیها نشان میدهد.تکنیکال یا فاندامنتال؟
این کارایی، از طریق محاسبه تعداد دفعات گردش موجودیها در طول سال اندازهگیری میشود. این دسته از نسبتها، وابستگی شدیدی به نوع صنعت دارند. به عنوان مثال، گردش موجودیها در فروشگاههای زنجیرهای، بهمراتب بالاتر از صنایع تولیدکننده هواپیماست. در اینجا نیز مقایسهکردن گردشموجودیها در کلیه شرکتهای یک صنعت، اهمیت زیادی دارد.
● ارزشیابی قیمت سهام
تحلیلگر بنیادی، پس از مطالعه و تعیین شرایط اقتصادملی، وضعیت صنعت و در نهایت شرکت، بهبررسی این موضوع میپردازد که آیا قیمت سهام شرکت بهدرستی تعیینشدهاست یا نه؟ برای تعیین قیمت سهام، الگوهای گوناگون ارزشیابی تهیه و تدوین شده است.
عمدهترین این الگوها عبارتند از:
الگوهای سود سهام – این الگوها، بر ارزش فعلی سودهای سهام مورد انتظار تمرکز دارند.
الگوهای عواید – این الگوها، بر ارزش فعلی عواید مورد انتظار تمرکز دارند.
الگوهای داراییها – این الگوها، بر ارزش داراییهای شرکت تمرکز دارند.
برای یادگیری تحلیل فاندامنتال ( بنیادی ) میتوانید در صفحه زیر فایل رایگان آموزشی را دانلود کنید
برخی از نسبتها و فاکتورهایی که در تحلیل بنیادی بررسی میشود:
مقالات مرتبط با تحلیل بنیادی و اصول سرمایهگذاری:
در ادامه نقاط قوت تحلیل بنیادی و نقاط ضعف این نوع تحلیل را با هم بررسی میکنیم
روندهای بلند مدت
تحلیل های بنیادی برای انجام سرمایه گذاری های بلند مدت بر اساس روندهای بلند مدت کارایی مناسبی دارد. توانایی تشخیص وضعیت بلند مدت اقتصادی، تکنولوژیکی و تمایلات مصرف کننده، که با روش های بنیادین صورت می پذیرد، می تواند سرمایه گذاران صبوری که انتخاب درستی در صنعت و شرکت خریداری شده داشته اند را به سود برساند.
تحلیل بنیادین دقیق می تواند شرکت های ارزشمند را شناسایی کند. بسیاری از سرمایه گذاران پرآوازه با دید بلند مدت به ارزش گذاری سهام می پردازند . گراهام، وارن بافت و جان نف اسطوره های سرمایه گذاری بر اساس روش ارزش ذاتی محسوب می شوند. تحلیل بنیادین می تواند شرکت هایی با دارایی های با ارزش، ترازنامه های قوی، ثبات در سوددهی و قدرت ماندگاری را شناسایی کنند.
یکی از دستاوردهای اساسی تحلیل بنیادین رسیدن به درکی درست از مفهوم تجارت است. سرمایه گذار بعد از زحمتی که برای انجام بررسی های بنیادی و تحلیل شرکت ها انجام می دهد، با محرک های کلیدی در فروش، درآمد و سود شرکت ها آشنا می شود. درآمدها و انتظارات درآمدی می تواند محرکی اساسی برای قیمت سهام باشد. تحلیل گران تکنیکی نیز با این مساله موافقند. درک صحیح از شیوه های تجارت می تواند سرمایه گذاران را از انتخاب شرکت هایی که در معرض افت ارزش قرار دارند، مصون دارد.
قیمت سهم یک شرکت شدیدا تحت تاثیر صنعتی است که شرکت در آن فعالیت می کند. سرمایه گذار می تواند با بررسی صنعت های مختلف، موقعیت های متفاوت را شناسایی و طبقه بندی کند. موقعیت های سرمایه گذاری می توانند به پر ریسک (مثل صنایع مبتی بر تکنولوژی)تکنیکال یا فاندامنتال؟ ، کم ریسک (مثل صنایع صنایع همگانی)، رشد محور (مثل صنایع کامپیوتری)، ارزش محور (مثل صنایع نفتی)، غیر چرخه ای (مثل صنایع کالاهای اساسی مصرفی)، چرخه ای (مثل صنایع حمل و نقل) و یا درآمد محور (مثل صنایعی که درآمد بالا به دست می آورند) دسته بندی شوند.
سهام ها عموما حرکت های گروهی دارند. سرمایه گذاران با شناخت مدل کسب و کار هر شرکت می تواند به درک صحیح تری از گروه بندی سهام ها در غالب صنایع مربوطه شان دست یابند. وضعیت تجارت یک شرکت و ترکیب درآمدی آن می تواند به سرعت تغییر یابد.
این اتفاق برای بسیاری از فروشندگان اینترنتی که در واقع ماهیت فروش شان غیر اینترنتی بوده، افتاده است. شناخت شیوه های درست تجارت برای شرکت های مختلف نقش بسزایی در دسته بندی صحیح آنها در صنایع مشخص داشته و می تواند تفاوت زیادی در ارزش گذاری نسبی آنها ایجاد کند.
نقاط ضعف تحلیل بنیادین
تحلیل بنیادین علی رغم این که می تواند بینشی صحیح از موقعیت صنایع و شرکت ها به معامله گر دهد، می تواند بسیار زمان گیر نیز باشد. مدلهای زمان گیر معمولا می تواند منجر به ارزش گذاری هایی شود که تکنیکال یا فاندامنتال؟ با جهت گیری عمومی قیمت فعلی در بازار سهام مغایرت داشته باشد.
زمانی که این اتفاق می افتد سرمایه گذار به این نتیجه می رسد که بازار به درکی نادرست از شرایط موجود رسیده است. این شرایط لزوما به معنی این نیست که درک بازار از کلیه شرکت ها نادرست است، ولی می تواند نشان دهد که قیمت بازار و برآورد کلی بازار سهام از قیمت بعضی از شرکت ها، تفاوت غیر منطقی دارد.
شاخصه های صنعت/شرکت
روش های ارزش گذاری بسته به گروه های مختلف صنعتی و شرایط خاص هر شرکت، با یکدیگر تفاوت دارند. بنابراین برای صنایع و شرکت های متفاوت، شیوه های متفاوتی به کار برده می شود. این فرآیند می تواند زمان بر باشد و نیاز به انجام تحقیقات متفاوتی دارد.
برای مثال یک مدل مبتنی بر تعداد مشترکان می تواند برای شرکت هایی که خدمات اینترنتی ارائه می دهند (ISP Internet Service Provider) موثر واقع شود، ولی برای یک شرکت نفتی الزاما کاربردی ندارد. و یا روش های ارزش گذاری برای شرکت های سرمایه گذاری و یا ارائه دهنده ی خدمات بانکی، با شرکت های تولیدی تفاوت دارد.
برآورد ارزش ذاتی یک سهم وابسته به فرضیات خاصی است که در مدل های ارزش گذاری استفاده می شود. بنابراین هرگونه تغییر در رشد و یا ضرایب مفروض می تواند تغییر زیادی در ارزش گذاری نهایی ایجاد کند. و هر تحلیل گر با استفاده از ضرایب و مفروضات خاصی، ارزش ذاتی خاصی را به دست می آورد که این می تواند با نظر تحلیل گران دیگر که از ضرایب و مفروضات دیگری استفاده کرده است، متفاوت باشد.
از سوی دیگر پاره ای از تحلیل گران با تغییر متغیرهای مدل های ارزش گذاری، ارزش ذاتی دلخواه خود از یک سهم را با استناد به این مدل ها به وجود می آورند. گروهی از تحلیل گران بنیادین نیز، با تغیی متغیر های مدل های ارزش گذاری، تحلیل های خود را به حالت های خوش بینانه، بدبینانه و یا حالتی بین این دو دسته بندی می کنند. با این حال اکثر مدل های ارزش گذاری بدبینانه نیز عموما ماهیت صعودی دارند.
شخصیت تحلیل گر و جهت گیری
بسیاری از اطلاعاتی که در فرآیند تحلیل تاثیر گذار می باشند، بر اساس صورت مالی است که خود شرکت ارایه می دهد. در هر شرکتی بخشی مربوط به ارتباط با سهامداران وجود دارد که وظیفه ی اصلی آنها ارائه صورت های مالی برای سهامداران است.
مارک تواین در جایی می گوید: “دروغ های متفاوتی وجود دارند: دروغ های بزرگ، و آمارها”. در واقع زمانی که به مرحله اطلاع رسانی داده ها و انتشار اطلاعیه ها می رسیم، رئیس هیئت مدیره و مدیر مالی بسیار حرفه ای عمل می کنند. از طرفی زاویه ی نگاه تحلیل گران متفاوت است. گروهی از تحلیل گران صورت های مالی شرکت ها را به جهت خرید سهام آن ها بررسی می کنند.
در واقع تنها تحلیل گران طرفدار خرید هستند که تمایل دارند فراسوی اطلاعات و آمار مربوط به شرکت، به تحقیق بپردازند. تحلیل گران طرفدار خرید عموما برای صندوق های سرمایه گذاری های مشترک و مدیران مالی کار می کنند. آنها گزارشات مربوط به تحلیل گران طرفدار فروش که در جهت منافع سهام داران عمده یا خود شرکت فعالیت می کنند، را بررسی می کنند.
بنابر این هنگام مطالعه گزارشات باید تمامی ملاحظات مربوط به سمت گیری تحلیل گران را در نظر گرفت. از سویی دیگر تحلیل گران طرفدار خرید، صرفا از نقطه نظر سرمایه گذاری کلان و با دیدگاه پرتفوی گردانی به تحلیل شرکت ها می پردازند. این تحلیل گران اگر هم به نوعی با شرکت در ارتباط باشند، ارتباط آنها از جنس ارتباط تحلیل گران طرفدار فروش نمی باشد.
از “علیرضا مهدی پور ”
نکته: به جز تحلیل بنیادی، معامله گران و سرمایه گذاران از تحلیل تکنیکال برای تشخیص زمان مناسب خرید و فروش استفاده میکنند. در مطالب زیر در مورد تحلیل تکنیکال بیشتر بخوانید:
تحلیل فاندامنتال به زبان ساده
جالب است بدانید سرمایه گذاری یکی از پر سود ترین کار های دنیا است، اما موفقیت در آن صددرصدی نیست فرقی ندارد شما در چه بازاری سرمایه گذاری میکنید، اگر این سرمایه گذاری با دانش و تحلیل نباشد شما شکست خواهید خورد در ادامه با یکی از ابزار تحلیلی که تحلیل فاندامنتال یا تحلیل بنیادی است آشنا میشوید.
تحلیل فاندامنتال(بنیادی) چیست؟
با استفاده از تحلیل فاندامنتال یا بنیادی، شما میتوانید ارزش واقعی یک دارایی مالی مثل سهام یک شرکت یا یک رمزارز مانند بیتکوین را ارزیابی کنید در این تحلیل افراد با استفاده از برسی اخبار، حوادث، موقعیت ها و عوامل بیرونی دیگر متوجه ارزش فعلی آن سهام میشوید که آیا ارزش سرمایه گذاری دارد یا خیر.
برای مثال اگر شما میخواهید روی یک شرکت سرمایه گذاری کنید و سهام آن را بخرید با برسی درآمد سالانه، سود خالص، هزینه ها و مقدار ضرر هایی که در این سال ها داده است و همچنین بررسی رقبا و مزیت های رقابتی آن شرکت میتوانید ارزش سهام آن را محاسبه کنید و آن را با قیمت اصلی مقایسه کنید اگر قیمت محاسبه شده بیشتر از قیمت اصلی بود متوجه میشویم می تواند رشد کند و بیشتر شود ولی اگر قیمت پایین تر بود این شرکت رشد خود را داشته و امکان کم شدن سهام آن وجود دارد پس سرمایه گذاری نمیکنید.
تفاوت تحلیل فاندامنتال و تحلیل تکنیکال:
در تحلیل تکنیکال شما با استفاده از برسی قیمت های قبلی قیمت فعلی و بسیاری از شاخص های دیگر این تلیل میتوانید روند کلی قیمت را پیش بینی کنید و عوامل بیرونی دیگر در نظر گرفته نمیشود. در مقابل در تحلیل فاندامنتال شما عوامل بیرونی را بررسی میکنید و پیش بینی بلند مدت تری را خواهید داشت.
تحلیل تکنیکال و فاندامنتال از دو روش کاملا متفاوت از هم استفاده میکنند ولی هر دو اطلاعات مفیدی در اختیار افراد میگذارند ونمیتوان گفت کدام یک بهتر از دیگری است و بهتر است هر دو تحلیل را در نظر بگیرید تا سرمایه گذاری مطمئنتری داشته باشید.
مزایای تحلیل فاندامنتال:
- تحلیل فاندامنتال دید بسیار وسیع و جامعی را در اخیار افراد قرار میدهد.
- این تحلیل دید بلندمدت دارد و برای سرمایه گذاری بلند مدت بسار مناسب است.
- تحلیلی بسیار قدرتمند برای ارزیابی یک دارایی میباشد.
- شما با این تحلیل درک کامل از فرایند تجارت را بدست خواهید آورد و سرمایه گذار موفقتری خواهید شد.
معایب تحلیل فاندامنتال:
- تحلیلی زمان گیر و بسیار تخصصی است.
- زمان خاصی برای سرمایه گذاری به شما نمیدهد و شما به روش های دیگر تحلیل نیز نیاز دارید.
همانطور که قبلا اشاره کردیم این تحلیل ابزاری بسیار قدرتمند برای سرمایهگذاران میباشد و شما میتوانید سرمایهگذاری دقیقتری داشته باشید ولی این تنها ابزار سرمایهگذاری نیست و شما نمیتوانید فقط به آن بسنده کنید شما میتوانید با دنبال کردن ما از جدیدترین مقالات و اخبار این حوزه آگاه شوید.
تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در بورس چیست؟
تحلیلها مهمترین بخش معامله در بازار سرمایه هستند که توسط آنها میتوان سهام یک شرکت را ارزیابی کرده و ارزنده بودن آن را تشخیص داد. سرمایهگذارانی که قصد دارند بهصورت مستقل در بازارهای مالی به ویژه بازار بورس، فعالیت نمایند، باید با استفاده از قدرت تحلیل بتوانند سهامی را شناسایی کنند، بهموقع خرید کنند و بهموقع هم بفروشند. خرید و فروش سهام بدون آگاهی و استفاده از تحلیلهای موجود، همانند رها کردن تیری در تاریکی است که احتمال اصابت آن به هدف شانسی و نامشخص میباشد. در بازار سرمایه دو روش کاملاً متفاوت برای تحلیل سهام وجود دارد. تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال. برای درک تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در بورس، قبل از هر چیزی باید هر یک از آنها را بهخوبی بشناسیم. هر یک از این تحلیلها بر اساس اطلاعات خاصی بنا میشوند. اما هدف اصلی و نهایی آنها پیشبینی روند تغییر قیمتها در سهام مختلف است.
اگر شما هم جزء تازهواردان بورسی هستید و سوالاتی از این قبیل را در ذهن دارید که تحلیل تکنیکال چیست؟ تحلیل بنیادی چیست؟ تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در چیست؟ کدام یک بر دیگری برتری دارد؟ و …، با ادامهی این مقاله از سری مقالات آموزش بورس در چراغ همراه باشید.
تحلیل بنیادی چیست؟
در تحلیل بنیادی یا فاندامنتال گفته میشود که قیمت جاری سهام در بازار همیشه با ارزش ذاتی و حقیقی شرکت مربوط به آن برابر نیست. تحلیلگران با استفاده از تحلیل بنیادی، به بررسی صورتهای مالی، روشهای مدیریت، تحلیل رقبا، مزیتهای رقابتی و از همه مهمتر سودهای آتی یک سهم میپردازند و از همین طریق هم ارزش ذاتی سهم را محاسبه میکنند؛ در واقع، میتوان گفت که فاندامتالیستها بیش از هر چیزی سلامت سهم را بررسی میکنند. سپس با توجه به مقایسهی ارزش بازار و ذاتی که برای آن سهم تخمین میزنند، میتواند تشخیص دهند که سهم ارزان و زیرقیمت (under value) است یا گران و بالای قیمت (over value). در نهایت و از این طریق اقدام به خرید و فروش سهم خواهند کرد. تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی
تفاوت تحلیل بنیادی و تکنیکال در بازار بورس؛ ماهیت تحلیل بنیادی
تفاوت تحلیل بنیادی و تکنیکال در بازار بورس؛ ماهیت تحلیل بنیادی
در روش فاندامنتال، سعی بر این است که ابتدا همهی عوامل موثر را شناخت و بعد ارزش ذاتی سهم را محاسبه کرد. بهعبارتی میتوان گفت که فاندامنتالیستها همانند یک متخصص تغذیه عمل میکنند که یک وعدهی غذایی را از لحاظ پروتئین، چربی، کربوهیدراتها و …، بررسی کرده و در نهایت از لحاظ ارزش تغذیه، آن وعدهی غذایی را باارزش یا بیارزش اعلام مینماید. در بیان تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در بورس، همچنین باید گفت که برخلاف تحلیل تکنیکال، روش فاندامنتال یک روش دو مرحلهای است که در ابتدا بسیاری از عوامل آتی را حدس میزند و سپس بر اساس این حدسیات، سودهای آتی را پیشبینی میکند. در نهایت با استخراج این موارد، ارزش ذاتی را محاسبه میکند. همین چند مرحلهای بودن موجب میشود تا امکان خطا تا حد زیادی افزایش یابد.
مشکل دیگر تحلیل فاندامنتال این است که هیچ روش مشخصی را برای پذیرش اشتباه بودن تحلیل، ارائه نمیکند. برای مثال اگر سهمی ۵۰ درصد زیر قیمت ارزش ذاتیاش در حال معامله باشد، در آن توصیه به خرید میشود. درحالیکه در بسیاری از مواقع مثل رکود سال ۲۰۰۸، هیچ دلیلی وجود ندارد که سهم ۵۰درصد یا حتی ۹۵درصد از ارزش واقعی خود فاصله بگیرد!
تحلیل تکنیکال چیست؟
اصلیترین تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در این است که تحلیل تکنیکال بر خلاف تحلیل بنیادی، تنها بر روند تغییرات قیمت داراییها تمرکز دارد. در واقع، در این روش تحلیل سعی بر این است که با بررسی روند قیمتی، آرایشهای تاریخی و حجم معاملات گذشتهی یک سهم، رفتار کلی سهم را مطالعه و نسبت به پیشبینی آیندهی قیمت سهم اقدام کند. تکنیکالیستها معتقدند که گذشتهی نمودار سهم میتواند، چراغ راه آینده باشد؛ یعنی با مطالعهی گذشته و بررسی رفتارهای عمومی سهم، میتوان آیندهی آن را شبیهسازی کرد. حجم معاملات نیز عنصر کلیدی دیگری در تحلیل تکنیکال است. برای مثال شکسته شدن روند میانگین حجم معاملات میتواند نشانگر افزایش یا کاهش سطح قیمت باشد. دقت داشته باشید که هنگام استفاده از این نوع تحلیل فرض بر آن است که تمامی فاکتورهای بنیادی از جمله سلامت مالی شرکتها و صنایع، وضعیت اقتصادی و …، از قبل در قیمت داراییها لحاظ شدهاند.
تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در بازار بورس؛ ماهیت تحلیل تکنیکال
تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در بازار بورس؛ ماهیت تحلیل تکنیکال
در بحث تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی میتوان گفت که برخلاف تحلیل بنیادی، تحلیل تکنیکال سعی در تحلیل برآیند عوامل موثر بر قیمت سهم دارد. رفتار آن به مانند یک اشتهاسنج است که اشتهای فرد را میسنجد. یک فرد بسیار گرسنه ممکن است غذاهای فاقد ارزش کیفی را هم مصرف کند. اما برعکس، یک فرد کاملاً سیر از صرف باارزشترین غذاها نیز خودداری میکند. تحلیل تکنیکال هم درست به همین شکل است. در این روش انرژی فعلی، اشتها و تمایل حرکتی بازار به ادامهی روند فعلی سنجیده میشود. درست برعکس تحلیل بنیادی، تحلیل تکنیکال یک مرحلهای بوده و با بررسی رفتار واقعی بازار که همان نمودار قیمت و حجم معاملات میباشد، اقدام به قضاوت میکند. این تحلیل، تنها روشی است که قبل از معامله، سیگنالی مشخص برای تشخیص اشتباه بودن تحلیل ارائه میکند تا معاملهگر با ریسکی روشن وارد بازار شود.
تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی
برای درک بهتر تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی به این مثال توجه کنید:
سرمایهگذار الف، یک تحلیلگر فاندامنتال و سرمایهگذار ب، یک تکنیکالیست میباشد. هر دوی این افراد در بررسی ارزشمند بودن چند مرکز خرید برای سرمایهگذاری هستند. سرمایهگذار الف، به هرکدام از این مراکز خرید سر میزند. محصولات، طراحی و صورتهای مالی هریک از آنها را بهصورت جداگانه بررسی میکند و بعد تصمیم میگیرد که سهام شرکت را خریداری کند یا خیر؟ چرا که او بهدنبال فروشگاهی است که بهترین شرایط بنیادی را داراست و عواملی مثل محصولات خوب، مدیران مسئولیتپذیر و … را در نظر میگیرد. تحلیلگران تکنیکال، با توجه به روندهای تاریخی که از صعود قیمت خبر میدهند، اقدام به خرید سهام یک شرکت میکنند. نه با توجه به آنچه که در شرکت رخ میدهد.
اما سرمایهگذار ب، از طریق کامپیوتر، وضعیت قیمت سهام فروشگاهها و نمودار شرکتهای مختلف را بررسی میکند تا متوجه شود که ارزش سهام کدام یک از این شرکتها بهترین عملکرد را داشته است؟ سپس الگوهای قیمتی را شناسایی میکند که بیانگر روند صعودی و قدرت ارزش سهام یک شرکت باشند. در تحلیل تکنیکال، سرمایهگذار ب، محصولات فروشگاه و وضعیت مالی آن را در نظر نمیگیرد. چرا که او یک تکنیکالیست است و معتقد است که تمام عوامل بنیادی را میتوان از قیمت سهام فهمید. درواقع، این سرمایهگذار نیازی ندارد که برای تصمیمگیری به فروشگاهها سر بزند. خب تکنیکال یا فاندامنتال؟ این هم دیگر تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی است؛ در واقع، یک تحلیلگر فاندانتال، با توجه به عملکرد شرکتها برای معامله، تصمیمگیری میکند. آنها معتقدند که عوامل بنیادی در قیمت سهام یک شرکت و یا در آیندهی آن تاثیر خواهند گذاشت.
در نهایت، هر دوی این سرمایهگذاران، با وجود دلایل متفاوتی که برای انتخاب سهم دارند، ممکن است که در یک فروشگاه مشترک سرمایهگذاری کنند.
تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در بازار بورس؛ کدام یک بهتر است؟
تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در بازار بورس؛ کدام یک بهتر است؟
حالا که با تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در بازار بورس آشنا شدید، احتمالاً این سوال برایتان پیش خواهد آمد که کدام یک از این روشها بر دیگری برتری دارد؟ باید بگوییم که هر دوی این تحلیلها برای ارزیابی و تحلیل بورس و سهام کارایی دارند. در اصل، این استراتژی و نگرش افراد در سرمایهگذاری یا معاملهگری است که مشخص میکند کدام تحلیل برای شما مفیدتر است. پس بهتر است، ابتدا اهداف و روش سرمایهگذاری خود را مشخص کنید تا ببینید کدام تحلیل برای شما مناسبتر است؟ البته گاهی ممکن است بهطور همزمان از هر دو روش برای تصمیمگیری خرید استفاده کنید. توصیهی بسیاری از حرفهایهای بازار، این است که همزمان از هر دو تحلیل برای انتخاب سرمایهگذاری و سهام مناسب جهت خرید استفاده نمایید. پس بهجای داشتن نگاه متعصبانه به یک نوع تحلیل، دانش و آگاهی خود را نسبت به تحلیلها گسترش دهید.
برای آشنایی بیشتر با تحلیل بنیادی و تکنیکال و آگاهی از ویژگیهای هر کدام از آنها، میتوانید از اینجا شروع کنید 👇👇👇
سخن آخر
در این مقاله از سایت آموزش چراغ به بررسی تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی در بازار بورس پرداختیم و راجع به ويژگیهای هر یک از آنها صحبت کردیم. در کل، تحلیل بنیادی بهترین گزینه برای کسانیست که میخواهند بر عملکرد شرکتها تمرکز کنند و تمایل به سرمایهگذاری بلندمدت دارند؛ این تحلیل برای سرمایهگذاری دوران بازنشستگی و دیگر اهداف بلندمدت سرمایهگذاری ایدهآل است. جایی که نتایج مالی بلندمدت کسبوکارها میزان موفقیت سرمایهگذاری را تعیین میکنند. اما تحلیل تکنیکال بهترین گزینه برای سرمایهگذارانی است که میخواهند از تغییرات قیمت داراییها استفاده کنند و برای سرمایهگذاری کوتاهمدت و کسانی که ریسکپذیری بیشتری در قبال داراییهایشان دارند، بسیار کاربردی است. اما همانطور که در این مقاله گفتیم که لزومی ندارد، بهعنوان سرمایهگذار، استراتژی سرمایهگذاریتان را صرفاً به یک نوع تحلیل وابسته نمایید. ممکن است در برخی موقعیتها تحلیل تکنیکال و در برخی دیگر تحلیل بنیادی را موثر بیابید.
چراغ ، بهعنوان پلتفرم آموزش و کاریابی در تلاش است تا با بیان نکات آموزشی مهم در زمینهی کار و سرمایهگذاری به شما برای رسیدن به موفقیت در این زمینهها کمک نماید.
تحلیل فاندامنتال چیست ؟ کاربرد تحلیل بنیادی در بازارهای مالی
هدف نهایی از تحلیل فاندامنتال (Fundamental Analysis) رسیدن به تخمینی از ارزش ذاتی یک دارای است. این نوع سرمایه گذارها پس از آنالیز تمام موارد بنیادی به این نتیجه می رسند که آیا قیمت موجود پایین تر از ارزش ذاتی یک دارایی است، یا قیمت ها بدلیل خرید افراطی به سطحی بالاتر از ارزش ذاتی آن رسیده اند.
تحلیل فاندامنتال چیست ؟
تمام تحلیلگران فاندامنتال سعی در شناسایی ارزش ذاتی یا Intrinsic Value سهام در بازار را دارند. تحلیلگران بنیادی معمولا از یک چشم انداز کلان به چشم انداز خرد حرکت می کنند تا متوجه شوند که آیا قیمت های موجود بازار واقعی هستند یا خیر.
تحلیلگر معمولا شرایط کلی اقتصادی را مطالعه و بررسی می کند و سپس به سمت مطالعه کارایی و قدرت آن صنعت بخصوص می رود و پس از تحقیق در مورد نوع عملکرد آن کمپانی و مدیریت آن به سراغ صورتهای مالی برای بدست آوردن ارزش معقول یک شرکت یا بطور کلی یک دارایی میروند.
اگر ارزش ذاتی سهام بالاتر از قیمت های موجود آن در بازار باشد به خرید آن می پردازند و اگر ارزش ذاتی آن پایین از قیمت های موجود بازار باشد آن سهام را میفرشوند. با اینکه کارایی این نوع تحلیل در بازار سهام بیشتر از دیگر بازارها به چشم میخورد، ولی بازار فارکس نیز یکی از مهمترین بازارها برای استفاده از تحلیل فاندامنتال است.
این روش تحلیل بازار فارکس یا سهام در واقع مخالف آنچیزی است که در تحلیل تکنیکال دیده ایم. در تحلیل تکنیکال تنها عواملی چون تاریخچه بازار، قیمت و حجم معاملات است که نقش اصلی را در تصمیم گیری معامله گر بازی می کند.
تا حال چه آموختیم:
- تحلیل فاندامنتال یا بنیادی روشی برای مشخص کردن ارزش ذاتی و واقعی یک دارایی است.
- تحلیل بنیادی در بازارهای مالی مانند فارکس و بورس بیشترین کارایی را دارد.
- تحلیلگر بنیادی به دنبال سهامی میگردد که قیمت معاملات آن بالاتر یا پایین تر از رزش واقعی آنهاست.
- اگر قیمت ذاتی بالاتر از قیمت بازار باشد، تحلیلگر پیشنهاد خرید می دهد.
- اگر قیمت ذاتی سهام پایین تر از قیمت بازار باشد، تحلیلگر پیشنهاد فروش می دهد.
- این نوع تحلیل بیشتر برای سرمایه گذاری استفاده میشود تا تریدکردن.
ارزش ذاتی
یکی از فرضیه های ابتدایی در تحلیل بنیادی این است که می گوید قیمت های موجود در بازار، بیانگر ارزش واقعی سهام نیستند. چرا باید یک تجزیه و تحلیل قیمت انجام دهید؟
در اصطلاح مالی ارزش واقعی را ارزش ذاتی می نامند.
برای مثال، فرض کنید که هر سهم یک شرکت به قیمت 100،000 تومان در بازار معامله می شود. پس از اینکه شما مطالعه دقیقی برروی آن شرکت انجام دادید، متوجه می شوید که ارزش واقعی هر سهم این شرکت 120،000 تومان است. چیزی که شما بدست آورده اید ارزش ذاتی آن سهم است.
این ارزیابی بسیار مهم است، زیرا شما می خواهید سهامی را خریداری کنید که هم اکنون زیر قیمت ذاتی آن معامله می شود.
حالا به سراغ فرضیه دوم در تحلیل فاندامنتال می رویم که می گوید : در بلند مدت بازار به سمت قیمت های ذاتی حرکت می کند. مشکلی که در این فرضیه وجود دارد این است که هیچ کس نمی داند بلند مدت یعنی چقدر. این بلند مدت می تواند از چند روز تا چند سال متغییر باشد.
با تمرکز برروی یک شرکت، سرمایه گذار می تواند با بدست آوردن ارزش ذاتی آن موقعیت های مناسبی را برای خرید و فروش سهام آن شناسایی کند. سرمایه گذاری شما وقتی که بازار به مسائل فاندامنتال برسد جواب خواهد داد.
اساس تحلیل فاندامنتال
تحلیل بنیادی یا فاندامنتال از داده های عمومی برای ارزیابی ارزش سهام یا هر نوع دیگری از مشتقات آن استفاده می کند. برای مثال سرمایه گذار می تواند ارزش واقعی را با درنظر گرفتن فاکتورهایی مانند نرخ بهره، شرایط کلی اقتصادی، نرخ بیکاری و موارد دیگری در مورد خود شرکت و صورت های مالی آن ارزیابی کند.
در بازار سهام، تحلیلگر بنیادی با استفاده از داده هایی از قبیل درآمدها، میزان فروش، پیش بینی رشد، بازگشت سرمایه، حاشیه سود و دیگر داده ها به ارزیابی قیمت سهام یک شرکت می پردازد. تمام این داده ها را می توان از صورت های مالی یک شرکت استخراج کرد.
یکی از معروفترین و موفق ترین تحلیلگران بنیادی آقای وارن بافت می باشد که بسیاری او را زبده ترین سرمایه گذار دنیا می دانند. او تمام تصمیم گیری های خود را بر مبنای ارزش ذاتی شرکت ها می گیرد و با همین روش به یکی از ثروتمندترین افراد دنیا تبدیل شده است.
داده های کمی و کیفی
چالشی که در تعریف تحلیل فاندامنتال وجود دارد این است که در واقع می تواند تمام ابعداد مرتبط با شرایط اقتصادی یک شرکت را دربر بگیرد. در حالت معمول گزارشات مالی یک شرکت بیانگر این شرایط اقتصادی است، ولی تحلیل فاندامنتال از شرایط صنعت تا کیفیت مدیریت شرکت نیز پیش می رود.
فاکتورهای بنیادین را می توان به دو دسته کمی و کیفی تقسیم بندی کرد. در تعریف داده های کمی می توان بیان کرد: به داده هایی گفته می شوند که توانایی اندازه گیری یا بیان در غالب اعداد و ارقام را دارند. در مقابل داده های کیفی را می توان به این گونه تعریف کرد: داده هایی که بیانگر کیفیت و یا شخصیت چیزی هستند و اغلب با اعداد و ارقام قابل ارائه نیستند.
از این دو تعریف می توان متوجه شد که عوامل بنیادی کمی، اعداد مشخصی هستند که قابل اندازه گیری اند. به همین دلیل است که بزگترین منبع داده های کمی، صورت های مالی یک شرکت است. در صورت های مالی سود خالص ، سود ناخالص وغیره را می توان با دقت بالایی اندازه گیری کرد.
بنیادهای کیفی کمتر قابل لمس هستند. آنها شامل کیفیت مدیران کلیدی یک کمپانی، میزان شناخت از برند و دارایی های ناملموس هستند. نمی توان قاطعانه گفت که کدام یک از این دو تحلیل ها ذاتا بهتر هستند. بسیاری از تحلیل گران از هردوی آنها استفاده می کنند.
برخی از موارد بنیادی که باید مورد توجه قرار گیرند :
مدل تجارت : بیزنس مدل را نمی توان به سادگی تشخیص داد. برای مثال اگر مدل تجارت یک کمپانی فروش مرغ سوخاری است، آیا درآمد آنها نیز از فروش مرغ سوخاری است ؟ یا اینکه درآمد آنها از فرنچایز بدست می آید؟
مزیت رقابتی : مایکروسافت مالک بزرگترین سیستم عامل کامپیوتر در دنیاست. ببینید که آیا سهامی که می خواهید آن را معامله کنید دارای چنین مزیت رقابتی یا شبیه آن است ؟
مدیریت : به گردهمایی ها و جلسات شرکت گوش دهید. به رزومه مدیران بالایی در آن شرکت نگاهی بیندازید. آیا آنها برای این کار مناسب هستند ؟ آیا آنها اخیرا میزان زیادی از سهامشان را به فروش گذاشته اند ؟
فرهنگ سازمانی : اندازه گیری فرهنگ سازمانی بسیار دشوار است، ولی شما می خواهید در شرکتی سرمایه گذاری کنید که مسائل اخلاقی، کارایی، نظم و شفافیت در آن رعایت شود. می خواهید بدانید که آیا مدیران به کارمندان خود احترم می گذارند یا خیر، زیرا آنها همانگونه با سهامدارن خرد برخورد خواهند کرد. همچنین اطمینان حاصل کنید که ارتباط شرکت با سهامدارن شفاف و قابل فهم باشد. اگر متوجه نشدید، پس بهتر است که بیشتر در آن سرمایه گذاری نکنید.
مثالی از تحلیل فاندامنتال یک شرکت
شرکت کوکا کولا را در نظر بگیرید. زمانیکه سهام را بررسی می کنید، باید به پرداخت های سود نقدی سهام در سالهای گذشته، میران درآمد از هر سهم، نسبت قیمت/سود (P/E) و خیلی از موارد کمی دیگر نگاه کنید.
با این وجود کارتان قبل از اینکه به شهرت برند کوکاکولا بپردازید به اتمام نمی رسد. هر کسی می تواند آب و شکر را با هم مخلط کند و آن را تکنیکال یا فاندامنتال؟ بفروشد ولی شرکت های کمی هستند که میلیاردها نفر در دنیا آنها را می شناسند.
شاید بسیار دشوار باشد که ارزش برند کوکا را برآورد کرد اما مطمئن باشید که ارزش برند یکی از مهمترین عوامل تاثیر گذار در مومفقیت های آینده آن است.
کانال آپارات تجارت آفرین را دنبال کنید تا با آخرین مباحث آموزشی ما همراه شوید.
تحلیل فاندامنتال بازار فارکس
همانطور که گفته شد، یکی از روش های خرید و فروش در بازار فارکس معامله بر اساس تحلیل فاندامنتال بازار است. اما تحلیل فاندامنتال فارکس تفاوتهای مشخصی با تحلیل یک سهم یا شرکت دارد. عوامل بنیادی تاثیر گذار بر نرخ برابری یک جفت ارز با عوامل موثر بر ارزش یک سهم متفاوت است.
تحلیل فاندامنتال فارکس فرایندی است که در آن تأثیر عوامل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بر ارزش نسبی یک ارز بررسی می شود. از طریق شناسایی محرک های اصلی ارزش ذاتی یک ارز، معامله گران می توانند تصمیمات معاملاتی آگاهانه ای را اتخاذ کنند. از جمله مهمترین عوامل بنیادی بازار فارکس میتوان به این موارد اشاره کرد:
- شاخص های اقتصادی یک کشور – Economic Indicators
- تولید ناخالص داخلی – Gross Domestic Product (GDP)
- نرخ خرده فروش – Retail Sales
- تولیدات صنعتی – Industrial Production
یک تحلیلگر بنیادی باید از عوامل ذکر شده در بالا آگاهی داشته باشد، زیرا این عوامل فاندامنتال تاثیر زیادی برروی بازار فارکس میگذارد. زمانی که بانک های مرکزی یا سازمانهای مربوطه گزارشهای دوره ای ارائه میدهند، نتیجه آنها تاثیر زیادی روی بازار میگذارد. بنابراین فاندامنتالیست ها همیشه این اعلانات را پیگیری میکنند. تقویم اقتصادی فارکس جایی است که شما میتوانید در آنجا تاریخ و زمان این رویدادها و اعلانات را پیگیری نمایید.
عواملی چون نرخ بهره، تورم، بدهی دولت، تغییر شرایط گمرکی، نرخ بیکاری، برنامه های اقتصادی دولت، اخبار اقتصادی و سیاسی تاثیر زیادی بر تغییرات قیمت جفت ارزها میگذارند. یک تحلیلگر فاندامنتال همیشه اخبار فارکس را دنبال میکند.
نقاط ضعف
بزرگترین نقدهایی که می توان بر تحلیل بنیادی داشت را می توان در دوسته قرار داد : یکی نقدهایی است که تحلیل گران تکنیکال می کنند و دیگری نقدهایی است که مریدان تئوری های بازار کارا یا کارآمد دارند.
همانگونه که می دانید تحلیل تکنیکال نوعی دیگر از تجزیه و تحلیل بازارهای مالی است که در آن نمودارها مورد بررسی قرار می گیرند. اغلب معامله گران تکنیکال از داده های بنیادی استفاده نمی کنند. یکی از نظریه های اصلی تحلیل تکنیکال این است که قیمت های موجود منعکس کننده واقعیت بازار در همین لحظه است. تمام اخبار و نظریه های اقتصادی در قیمت موجود لحاظ شده است. حرکت قیمت ها بینش بیشتری به فاندامنتال های اساسی آن تجارت می دهد.
اما افرادی که تئوری های بازار کارا معتقد هستند، اغلب با هر دو نوع تحلیل فاندامنتال و تکنیکال مخالفت می کنند.
آنها بر این باور هستند که غیر ممکن است بتوان با استفاده از تجزیه تحلیل فاندامنتال یا تکنیکال بر بازار فائق آمد. زیرا کارایی قیمت های بازار یک روند بدون وقفه است و هر فرصتی برای بازده بیشتر بلافاصله توسط بسیاری از شرکت کنندگان در آن بازار ربوده می شود و این موضوع باعث می شود که هیچ کسی در بلندمدت نتیجه مناسبی از فعالیت در بازار نگیرد.
چنانچه شما نیز در مورد بازارهای مالی و تحلیل بنیادی بازارهای مالی نظری دارید آن را با ما در میان بگذارید.
تحلیل تکنیکال و فاندامنتال + بررسی مزایا و معایب
بررسی مزایا و معایب و مقایسه دو تحلیل تکنیکال و فاندامنتال
شادی غیاثی امین اردیبهشت 22, 1400 آخرین به روز رسانی: تیر 23, 1400
تحلیل تکنیکال و فاندامنتال
شاید نام تکنیکال و فاندامنتال در فضای رمز ارز ها زیاد به گوشتان خورده باشد. این تحلیل ها بر چه اساس تقسیم بندی شده اند؟ فهمیدن این تحلیل ها تا چه حد مهم است؟ آیا تمامی تحلیل ها بایستی در این چارچوب قرار گیرد؟
تحلیل چیست:
اگر پا به عرصه سرمایه گذاری و خرید و فروش گذاشته اید. بایست با مفهوم تحلیل آشنا باشید که با سرمایه گذاری پیوند عمیقی دارد.
برندگان حوزه تجارت تحلیل گران خبره ای هستند. اگر میخواهید که فرد تاثیر گذار در حوزه سرمایه گذاری بخصوص سرمایه گذاری ارز های دیجیتال باشید بایستی به یک تحلیلگر حرفه ای تبدیل شوید. با ما باشید تا باتفاق به بررسی دو تحلیل تکنیکال و فاندامنتال بپردازیم و به نتایج مورد نیاز دست یابیم.
تحلیل فاندامنتال:
تحلیل فاندامنتال یا بیسیک یا بنیادی از نامش پیداست. روشی با تجزیه تحلیل است. از این نگاه که یک سهام را از نظر داده های مالی، بدهی و دارایی ها شرایط اقتصادی و حتی سیاسی موثر بر هر سهم در ارزش گذاری آن سهام تاثیر دارند. و فرد تحلیل گر با استفاده از این عوامل ارزش سهام را میسنجد. و سرمایه گذار یا تریدر بر اساس قیمت تعیین شده تعیین میکند. که آیا این سهام نسبت به قیمت مشخص شده ارزشمند است یا خیر. تعیین درست این ارزش به سرمایه گذار کمک میکند. که در بازار رمز ارز ها موفق و با سود از میدان بیرون رود.
تحلیل تکنیکال:
برای انجام تحلیل تکنیکال به یک سری ابزار نیاز داریم. چرا که این سبک از تحلیل بدون ابزارهایی مثل نمودار و.. انجام پذیر نیست. سیاست تحلیل گران تکنیکال بر این اصول است که روندها، صعود و نزول ها بر اساس الگوریتم های خاصی جابجا میشوند.
با تحلیل نمودارها و سابقه افت و خیز ارزها به معامله میپردازند. به نوعی تحلیلگران تکنیکال براین باورند که خرید و فروش بازار به سهام ارزش میدهند و تشخیص درست زمان خرید و فروش، باعث سودآوری آنان میشود. هر سهام با توجه به تاریخچه تغییر قیمتی که برای خود رقم زده میتواند تعیین کننده زمان ترید برای این دسته از معامله گران باشد.
کدام تحلیل بهتر است؟
تحلیل تکنیکال یا فاندامنتال؟ از مزایا تحلیل تکنیکال اطلاع پیدا کردن از حجم عرضه و تقاضا است. که خود عاملی موثر برای مشاهده رغبت تریدر ها برای آن سهام است. بدیهی است که عرضه و تقاضا خود عاملی تعیین کننده است. هرچه تقاضا بالا رود قیمت های سهام بالاتر رفته و هرچه عرضه بالا رود قیمت ها نزولی خواهد شد.
از دیگر مزایا تشخیص زمان ورود و خروج است. که با الگو های قیمتی که در دسترس است. در کنار یک تحلیل تکنیکال درست، این مهم فراهم میشود.
و در تحلیل های فاندامنتال محاسبات ارزش ذاتی دارایی با اطلاعات دقیق تری میتواند برای تصمیم گیری موثر باشد. از طرفی نادیده گرفتن فاکتورهای بنیادی خود باعث افزایش ریسک در دنیای سرمایه گذاری میشود.
نتیجه:
در نتیجه بایستی سیاست معامله گری بر طبق میزان سرمایه و استرانژی های هر فرد نوع تحلیل ها متفاوت است. و شما در این خصوص نباید دید تکبعدی داشته باشید. و تلاش کنید که با پیدا کردن روش مناسب تحلیل تکنیکال و فاندامنتال سود آوری خود به موفقیت هایتان در زمینه سرمایه گذاری در ارزهای دیجیتال بیافزایید.
دیدگاه شما